مرگ تدریجی آرزوهای طبقه متوسط
من به یک «ندار» تبدیل شدهام، اما امیدم به آینده همچنان پابرجاست.
«پول مشکلات شما را حل نمیکند» جملهای است که معمولاً توسط کسانی گفته میشود که هیچگاه بدون پول نماندهاند. اگر بخواهیم گفتههای جِیزی را بهصورت آزادانه نقل کنیم، من ۹۹ مشکل دارم و پول میتواند ۹۷ تای آنها را حل کند. من به پول وابسته نیستم، اما افزایش درآمدم میتواند کیفیت زندگیام را بهطور قابلتوجهی بهبود بخشد.
برای ما که درآمد ششرقمی نداریم و میبینیم که معیارهای زندگی راحت هر روز از ما دورتر میشوند، پول مانند یک هویج نئونی درخشانی است که حرکات، انتخابهای زندگی و پوشش بیمه ما را محدود میکند.
وقتی نیاز به پول را با صدای بلند بیان میکنم، شرم سوزانی در وجودم بالا میآید. من بسیار بیشتر از حد تصور برکت دارم و افراد زیادی در شرایط فقر یا مناطق جنگزده حاضرند جای من باشند. با این وجود، رویای پرشور زندگی در طبقه متوسط راحت که نسل والدینم تجربه کردند، به آرامی در حال سوختن و تهدید به خاموشی است.
این مسئلهای منحصراً آمریکایی نیست؛ از نظر نرخهای تورم کنونی در جهان، آمریکا در مقابل کشورهایی مثل ونزوئلا، ایسلند و اتریش محو میشود. با این حال، این امر به معنای آن است که محدودیتهای مالی به چالشی فراگیر برای همه به جز ثروتمندترینها تبدیل شده است. پساندازهای اضطراری و سرمایهگذاریهای سودآور قرن بیستم و اوایل قرن بیستویکم در حالی ناپایدار شدهاند که اجارهها و وامهای مسکن، مالیاتها و کالاها در حال افزایش هستند اما حقوقها با همان سرعت رشد نمیکنند.
متن کامل را در شماره ۱ فصلنامه «گام سوم» بخوانید.