No matches found. سرمایه‌داری به فرقه‌ای مرگ‌بار تبدیل شده است! سه هزار
Advertisement
جدیدترین مطالب
Article Image
فصلنامه «گام سوم» شماره ۳

در این شماره نیز مقالاتی متنوع در موضوعات اقتصاد، آینده‌پژوهی، خانواده به همراه بخش‌های نوشتار، سیاست و پرونده‌ای با عنوان «آینده‌ای قمر در عقرب» و بخش ضمیمه نوروزی با عنوان «بزرگ شدن در خاندان مرداک» چاپ شده است.

Article Image
چگونه می‌توان سکون نوآوری در اروپا را شکست؟

پس از دهه‌ها سرمایه‌گذاری در حوزه تحقیق و نوآوری (R&I)، اروپا همچنان از رهبران جهانی عقب مانده است. کمیسیون جدید اتحادیه اروپا باید با سیاست‌های پراکنده مقابله کرده، رقابت‌پذیری را احیا کند و امنیت را در راهبرد رشد خود ادغام نماید.

Article Image
بازگشت ترامپ،سقوط اسد: آیا ایران به توافق بهتری خواهد رسید؟

با آماده شدن دونالد ترامپ برای بازگشت به قدرت، فرصتی بی‌سابقه برای تأثیرگذاری بر مسیر حرکت ایران پدید آمده است؛ فرصتی برای احیای ترکیبی از فشار مؤثر و مذاکرات قوی که عمدتاً بر ممنوعیت دائمی و جزئی‌نگرانه‌ی تسلیحاتی تمرکز دارد، در حالی که در کنار آن، منافع داخلیِ ممکن برای تهران نیز در نظر گرفته شود.

Article Image
چگونه نوع درست رشد را به دست آوریم؟

صندوق بین‌المللی پول پیش‌بینی کرده است که نرخ رشد سالانه اقتصاد جهانی در پنج سال آینده به طور میانگین حدود ۳ درصد خواهد بود،ضعیف‌ترین چشم‌انداز میان‌مدت در چند دهه اخیر. این تصویر در کشورهای دارای اقتصاد پیشرفته از همه تیره‌تر است، جایی که انتظار می‌رود نرخ رشد همچنان در حالت رکود باقی بماند.

پربازدیدترین مطالب
Article Image
هوش مصنوعی و سیاست: چگونه بفهمیم چه چیزی و چه کسی واقعی است؟

اگر خوش‌شانس باشیم، فناوری‌های جدید فقط باعث سردرگمی مختصری می‌شوند. وگرنه، حوزه سیاسی ما می‌تواند برای همیشه تغییر کند.

Article Image
انواع هوش، کاربردهای هوش هیجانی و تقویت آن در کودکان

ین مطلب نگاهی دارد به انواع هوش و نقش مهم آنها در زندگی روزمره و توانایی‌های شناختی انسان. همچنین مروری بر هوش هیجانی و کاربردها و روش‌های تقویت آن در کودکان.

Article Image
کاهش هدررفت غذا با اپلیکیشن موبایلی

اگرچه این اپلیکیشن غذای باقی‌مانده‌ی رستوران‌ها را ارزان در اختیار کاربران قرار می‌دهد، اما همچنان ابهاماتی درباره‌ی میزان واقعی کاهش هدررفت و استفاده‌ی تجاری برخی کسب‌وکارها از این سیستم وجود دارد.

...

نویسنده: دی. کِی. بلِر         مترجم: مرجان بختیاری        ۱۲ خرداد ۱۴۰۴

سرمایه‌داری به فرقه‌ای مرگ‌بار تبدیل شده است!

تمام کسانی که مدت‌هاست زیر سلطه این نظام رنج می‌برند، بهتر از هر کس دیگری درک می‌کنند که این نظام، نظامی‌ست که به‌طور هم‌زمان ستم را تشدید می‌کند و خرابی بی‌سابقه‌ای بر سیاره وارد می‌سازد. با این حال، ناتوانی یا بی‌میلی میلیون‌ها نفر برای درک یا حتی اذعان به این حقیقت، همچنان بی‌پایان ادامه دارد.


این مطلب نوشته‌ای است از دی. کِی. بلِر که در تاریخ ۲۲ می ۲۰۲۴ با عنوان
Capitalism Has Become a Death Cult
در وب‌سایت  Medium منتشر شده است.


امروزه تقریباً این واقعیت به یک دانسته عمومی بدل شده که سرمایه‌داری به‌عنوان یک نظام و یک ایدئولوژی، گونه انسانی ما را به سوی انقراض سوق می‌دهد.

تمام کسانی که مدت‌هاست زیر سلطه این نظام رنج می‌برند، بهتر از هر کس دیگری درک می‌کنند که این نظام، نظامی‌ست که به‌طور هم‌زمان ستم را تشدید می‌کند و خرابی بی‌سابقه‌ای بر سیاره وارد می‌سازد. با این حال، ناتوانی یا بی‌میلی میلیون‌ها نفر برای درک یا حتی اذعان به این حقیقت، همچنان بی‌پایان ادامه دارد.

برای منتقدان دیرپای این نظام، از جمله خودم، تماشای این‌که جمعیت‌های سراسر جهان، چه به‌طور مستقیم و چه غیرمستقیم، از همان عاملی حمایت می‌کنند که علت رنج و نابودی نهایی خودشان است، هم دشوار و هم به‌شدت افسرده‌کننده است. این مسئله باعث شده که از خود بپرسم چرا این‌همه انسان ترجیح می‌دهند شکست‌های این نظام را نادیده بگیرند و آن را به زیان خودشان چشم‌پوشی کنند.

اخیراً که درباره برخی از دیوانه‌وارترین و بی‌منطق‌ترین فرقه‌هایی که تاکنون وجود داشته‌اند مطالعه می‌کردم، مانند NXIVM و کسانی که در جونزتاون بودند، به این نتیجه رسیدم که بسیاری از طرفداران سرمایه‌داری، شباهت‌های نگران‌کننده‌ای با اعضای یک فرقه دارند؛ یعنی در عین حال که قربانی هستند، در قربانی‌شدن خود نیز هم‌دست‌اند، در حالی‌که سرمایه‌داری خود حالتی شبیه به یک مذهب فرقه‌ای به خود گرفته که خواهان اطاعت مطلق است و انسان را به بریدن از منطق بیرونی و انکارناپذیر وادار می‌سازد.

مدت‌ها پیش، دو متفکر برجستهٔ دههٔ ۸۰ میلادی، یعنی «چامسکی» و «هرمن»، تلاش کردند تا دربارهٔ شیوه‌های فزاینده پیچیدهٔ شست‌وشوی مغزی و تبعیت اجباری در رسانه‌های جریان اصلی سرمایه‌داری به ما هشدار دهند. آن‌ها این استدلال‌ها را در کتابی تحت عنوان «تولید رضایت» تشریح کردند.

چامسکی دهه‌هاست که دربارهٔ چگونگی شست‌وشوی مغزی مردم توسط رسانه‌های تحت سلطهٔ شرکت‌های بزرگ صحبت می‌کند؛ رسانه‌هایی که انسان‌ها را به حالتی مصرف‌گرایانه و مطیع فرو می‌برند، در حالی که هم‌زمان حقوق و آزادی‌هایی را که در قالب «قرارداد اجتماعی» طی قرون متمادی بنا نهاده شده‌اند، تضعیف یا انکار می‌کنند.

من هرگز برای لحظه‌ای هم تردید نداشته‌ام که او و هم‌فکرانش در ارزیابی‌شان از رسانه‌های شرکتی درست گفته‌اند، اما هیچ‌گاه واقعاً به این فکر نکرده بودم که معنای این ارزیابی چیست.

این‌که رسانه‌ها و کل دستگاه اجتماعی-اقتصادی ما باید به شکلی فعال و شدید، ما را برای تبعیت و فرمان‌برداری، شست‌وشوی مغزی و تبلیغ کنند، چه معنایی دارد؟

مسلماً همین نکته، به‌تنهایی نشان‌دهندهٔ آن است که این یک نظام به نفع اکثریت نیست و نخبگان حاکم نیز به‌خوبی از این واقعیت آگاه‌اند.

به آن فکر کنید: فقرا و توده‌های مردم، از لحظهٔ تولد تا مرگ، با تبلیغاتی تغذیه می‌شوند که به آن‌ها القا می‌کند در درون خود حفره‌ای دارند که تنها با مصرف کالاها، خدمات و محرک‌ها می‌توان آن را پُر کرد؛ با داروهای روان‌گردان تغذیه می‌شوند تا از شک و تردیدهای خود نسبت به نظام شفا یابند؛ با فقر و بحران‌های چرخه‌ای به آن‌ها شوک‌درمانی داده می‌شود؛ و اگر نتوانند انتظارات توهم‌آمیز تحمیل‌شده به خود را برآورده کنند، به‌شدت تنبیه و سرزنش می‌شوند.

هرچه بیشتر این وضعیت را بررسی کنیم، شباهت عجیب و ترسناک میان فرقه‌ها و نظام اقتصادی‌مان بیشتر آشکار می‌شود.

شباهتی عجیب

وب‌سایت bitchmedia.org می‌نویسد: «واژهٔ “فرقه” تعریف جهانی و ثابتی ندارد، اما می‌توان آن را از طریق چند اصل شناسایی کرد، از جمله استثمار، رفتارهای ذهنی‌تغییردهنده و رویکردی که هدف وسیله را توجیه می‌کند. (سلام سرمایه‌داری!)»

اکثر ویژگی‌های اصلی‌ای که ما با فرقه‌ها و پیروان فرقه‌ای مرتبط می‌دانیم، به‌طور انکارناپذیری در سرمایه‌داری امروز حضور دارند.

سرمایه‌داری دربردارندهٔ این عناصر است:

•          متعصبانی با گرایش‌های مذهبی بی‌منطق (مانند دونالد ترامپ و حزب جمهوری‌خواه)،

•          نگاهی تنگ‌نظرانه به انسان که با واقعیت همخوانی ندارد،

•          ستایش نماد «دلار مقدس»،

•          زیر‌دستانی که بازیچه‌اند و تمام کارها را بدون هیچ پاداشی انجام می‌دهند،

•          ساختار مالی هرمی،

•          مجازات‌گران و تنبیه‌کنندگان منتقدان و باورمندانِ نامؤمن،

•          پیروان افراطی که هر چیزی غیر از سرمایه‌داری بی‌رحم را مساوی سوسیالیسم می‌دانند،

•          ادغام پول و دین، همان‌طور که در میان مسیحیان انجیلی مشاهده می‌شود،

•          و باور سرنوشت‌باورانه به آینده‌ای نابودشده.

انکار شباهت سرمایه‌داری مدرن با یک طرح کلاسیک بازاریابی شبکه‌ای یا «کلاهبرداری هرمی» نیز دشوار است.

تمام پول به‌سوی طبقه‌ای مخفی و مرموز در بالا هدایت می‌شود، در حالی‌که باقی ما، چه آگاهانه و چه اغلب ناآگاهانه، در نقش استخدام‌کنندگان عمل می‌کنیم؛ چه با آنچه می‌گوییم و چه با آنچه ناگفته می‌گذاریم، چه با فجایعی که نادیده می‌گیریم و چه با ناکارآمدی‌هایی که از کنارشان عبور می‌کنیم، عملاً در تأیید این نظام مشارکت داریم.

کریس لمان در کتاب خود با عنوان فرقهٔ پول: سرمایه‌داری، مسیحیت و از میان رفتن رؤیای آمریکایی به شدت‌گیری فزایندهٔ فرقهٔ سرمایه‌داری می‌پردازد.

به گفتهٔ لمان:

«اصول محوری فرقهٔ پول همان‌هایی هستند که بسیاری از خرافات رایج دربارهٔ زندگی اقتصادی در آمریکا را تغذیه می‌کنند؛ از باور به اینکه شایستگی فردی تضمین قطعی و بی‌چون‌وچرای ثروت شخصی‌ست، تا افسانه‌ای که بانکداران سرمایه‌گذار وال‌استریت را «آفرینندگان شغل»ی شبه‌پرمته‌ای نشان می‌دهد، و تا ایمان عرفانی به اینکه تجارت دیجیتال همهٔ محدودیت‌های سنتی بر کسب‌وکار انسانی، و حتی بر خود زندگی انسان را، از میان برخواهد داشت.»

«نمادهای فرهنگی در هر دو سوی راست و چپ، چه در حوزهٔ مذهبی و چه در قلمرو (به‌ظاهر) سکولار، توصیه‌هایی شگفت‌انگیزاً مشابه ارائه می‌دهند. به ما گفته می‌شود: «توانایی درونی‌ات را آزاد کن»، «بهترین نسخهٔ خودت را زندگی کن»، «ارتعاشات مثبت جذب کن»، یا حتی «به خدا ایمان بیاور» تا مشکل بی‌کاری و تنهایی، سلامت روبه‌زوال یا حساب بانکی خالی‌ات حل شود. بار موفقیت — و سرزنش شکست — کاملاً بر دوش فرد است، به‌خاطر اینکه به اندازهٔ کافی درست فکر نکرده یا ایمان نداشته. همان‌طور که لمان نشان می‌دهد، این فردگرایی را از کلیسا به بازار می‌بریم، تا تصویری «تنها، بی‌وابسته از نجات، هویت فردی و نظم اجتماعی» تولید کنیم. ما همگی تنها هستیم، با هم.»

در فرقه‌ها، اعضا طوری شست‌وشوی مغزی می‌شوند که باور کنند ناتوانی‌شان در رسیدن به قلهٔ برنامه، یا رسیدن به روشن‌بینی یا هر وعدهٔ دروغینی که رهبر فرقه داده، نتیجهٔ شکست فردی و ناتوانی‌شان در پیروی از تعالیم بی‌منطق یا انجیل جنون‌آمیزی‌ست که قرار است به آن ایمان بیاورند.

در سرمایه‌داری نیز دقیقاً همین اتفاق می‌افتد؛ عوامل بیرونی مانند بی‌عدالتی‌ها و نابرابری‌های ساختاری هرگز در نظر گرفته نمی‌شوند: همیشه تقصیر فرد است؛ فردی که باید ذهن و بدنش را فدا کند تا خود را از گناه انسان بودن — با تمام آسیب‌پذیری‌های طبیعی‌اش و امیدش به زندگی بهتر تطهیر کند.

در روندی کاملاً مشابه با شست‌وشوی مغزی در فرقه‌ها، فرد متقاعد می‌شود که آنچه با چشمان خود می‌بیند، حقیقت ندارد؛ که فقط متن مقدس ایدئولوژی سرمایه‌داری حقیقت دارد، بنابراین، هر زمان که یک فروپاشی نظام‌مند بزرگ یا رخدادی فاجعه‌بار روی می‌دهد — رخدادی که باید بنیاد این ایدئولوژی را به لرزه درآورد آن واقعه به‌عنوان یک اتفاق نادر یا «اشتباه پیش‌آمده» توجیه می‌شود، نه به‌عنوان یک شکست ساختاری.

در حالی‌که شواهد در زندگی روزمرهٔ ما بیشتر و بیشتر نشان می‌دهد که این نظام، در اصل، یک فریب و تقلب است که تنها برای افزایش ثروت یک درصد بالا طراحی شده، مربیان خودیاری و راهنماهای «بهترین نسخهٔ خودت باش» همچون انگل تکثیر می‌شوند، و بر ناامنی‌هایی که ما به‌طور طبیعی درگیر آن‌ها هستیم تغذیه می‌کنند.

اوه، بیمهٔ درمانی نداری؟ بچه‌هات نمی‌تونن برن دانشگاه؟ کارت ساعتی ۹ دلار حقوق می‌ده که حتی اجاره‌خونه رو هم پوشش نمی‌ده، چه برسه به خرید خانه؟!

خب، پس حتماً تقصیر خودته! لابد به‌اندازهٔ کافی مثبت نبود‌ه‌ای! به‌اندازهٔ کافی اشتیاق نداشتی! به‌اندازهٔ کافی تلاش نکردی! مگه نخوندی که ایلان ماسک خودش به تنهایی موفق شده؟! اگه اون تونسته، چرا تو نتونی؟!

البته، مثل هر فرقه‌ای، همیشه عدهٔ معدودی هستند که «موفق می‌شوند» و به‌عنوان نماد و قهرمان برای تقلید دیگران برجسته می‌شوند.

وحشتناک است که یک فرقهٔ افراطی مانند NXIVM چقدر راحت درون پارادایم سرمایه‌داری جا می‌گیرد.

تنها کاری که باید می‌کردند این بود که همان منطق مزخرف خودتوانمندسازی سرمایه‌داری را دنبال کنند — اینکه «به خودت ایمان داشته باش» و «طرز فکر و نگرشت را تغییر بده تا پیشرفت کنی» و درست مثل مشت آهنینی در دستکش مخملی، بی‌دردسر درون سیستم جا می‌گرفتند.

به‌گفتهٔ «لیرا فوکس» از نشریهٔ دیسنت:

«مطابق با فلسفهٔ نشت از بالا (Trickle-down)، فرقهٔ NXIVM افراد مشهور، ثروتمند و قدرتمند را هدف قرار داد. پول و نفوذ این افراد به رانیه‌ره و سالزمن کمک کرد تا مراکزی را در سراسر جهان افتتاح کنند که به‌سرعت رشد کردند؛ اعضا از جذب عضو جدید کمیسیون دریافت می‌کردند (و جذب‌شدگان نیز از افرادی که خودشان جذب می‌کردند). رانیه‌ره چندین شرکت تحت پوشش برند NXIVM تأسیس کرد، همه به‌منظور پیشبرد «اخلاقیات» گروه. دو شاخهٔ فرعی از این مجموعه، با نام‌های Jness و Society of Protectors، به‌ترتیب بر «توانمندسازی زنان» و ایجاد «شبکه‌ای از مردان شریف» تمرکز داشتند.»

اخلاقیات سرمایه‌داری با منطق فرقهٔ NXIVM کاملاً هم‌راستا است و این دو رابطه‌ای به‌شدت همزیستانه با یکدیگر دارند.

همانند فرقهٔ NXIVM، حقیقتی که در پسِ سر و صدا، زرق و برق و داستان‌های موفقیت خودساخته پنهان شده، وحشتی زننده است که اکثر ما تلاش می‌کنیم به آن فکر نکنیم، علی‌رغم اینکه اکوسیستم‌هایی که برای بقا به آن‌ها وابسته‌ایم، در اطراف‌مان در حال فروپاشی‌اند.

نتیجه‌گیری: جونزتاون جهانی

سرمایه‌داری مانند فرقه‌ای‌ست که در آن به دنیا می‌آیی و هرگز نمی‌توانی واقعاً از آن خارج شوی یا خود را از آن رها کنی — و اکنون به‌راستی جهانی شده است.

زبان، نمادها و نشانه‌های این فرقهٔ پول‌پرستی همه‌جا هستند، و پیروی نکردن از آن یا پرستش نکردن در محراب حرص و آز و شکم‌بارگی، عواقب واقعی و گاه مرگباری در پی دارد.

در حقیقت، ترسناک‌ترین جنبهٔ وضعیت فرقه‌مانند سرمایه‌داری این است که با یک فرقهٔ عادی طرف نیستیم، بلکه با یک فرقهٔ مرگ روبه‌رو هستیم: فرقه‌ای که رهبرانش می‌دانند تنها پایان ممکن این مسیر، هرج‌ومرج و ویرانی در مقیاسی عظیم است — و پیروان خود را وادار خواهند کرد تا این پیش‌گویی آخرالزمانی را که خودشان تضمینش کرده‌اند، محقق سازند.

ما، اعضا و قربانیان بی‌میل این فرقه، اکنون در کنار جیم جونز در مقر او در حومهٔ گویان زندگی می‌کنیم. البته که نمی‌خواهیم بمیریم، اما جیم ما را متقاعد کرده که چه بخواهیم و چه نخواهیم، همهٔ سرنشینان باید با این کشتی غرق شوند و برای «نجات خود» کوول‌اید را بنوشند.

آمران و عاملان این ماجرا به‌اندازهٔ اعضای فرقهٔ NXIVM دیوانه‌اند، حتی بیش از دیوانگان مسلح واکو، و مانند هر فرقهٔ دیگری که تاکنون وجود داشته، کاملاً آماده‌اند که بمیرند، ولی این نظام جنون‌آمیز را وا نگذارند.

اگر می‌خواهید بدانید پایان این ماجرا چگونه خواهد بود، به جونزتاون نگاه کنید و آن را جهانی تصور کنید.


درباره نویسنده:
دی. کی. بلر؛ نویسندهٔ Chattel Rising، The Schizo و آثار دیگر. از نویسندگان برجسته در زمینهٔ اقتصاد و تغییرات اقلیمی. سردبیر Media Maverick.

منبع: Medium