جدیدترین مطالب

فصلنامه «گام سوم» شماره ۴ و ۵
در این نوبت از فصلنامه گام سوم دو شماره «۴ تابستان» و «۵ پاییز» بهطور همزمان منتشر شده است که همچون شمارههای پیشین شامل مقالات متنوعی در موضوعات اقتصاد، آینده مشاغل، خانواده، نوشتار و سیاست به همراه دو پرونده با موضوعات داغ روز میشود.

۱۳ رفتار غیرمعمول مدیران موفق که شاید شما را شگفتزده کند!
ادارهی یک شرکت کاری پر استرس است، بهویژه اگر یکی از بزرگترین شرکتهای جهان را مدیریت کنید. این میزان بالای استرس میتواند به عادتهای روزانهی شدید و غیرمعمول منجر شود. در ادامه، برخی از عجیبترین روالهای روزانهی مدیرعاملها آمده است.

چرا نترسیدن شرط یافتن پاسخهای مهم است؟
فهمیدم سلامت روانم بهتر شده است، وقتی به خارج از کشور رفتم و دیگر دچار شوک فرهنگی نشدم.من بخش زیادی از خودم را در دخترانم میبینم. آنها مشتاقاند وظایفشان را درست انجام دهند و اگر احساس کنند چیزی ممکن است «نامناسب» به نظر برسد، ناراحت و آشفته میشوند.

داستان های علمی تخیلی؛ پلی میان تخیل و ارتباط علمی مؤثر
وقتی وارد دوره دکترایم شدم، میدانستم به همان اندازه که از انجام پژوهش لذت میبرم، عاشق انتقال علم به عموم مردم نیز هستم. اما خیلی زود پژوهش بیشتر وقت مرا بلعید. اغلب تا نیمههای شب کار میکردم و بیشتر آخر هفتههایم صرف آمادهسازی آزمایشها، گردآوری دادهها یا جبران عقبماندگی از انبوه پایانناپذیر مقالات علمی روی میزم میشد.
پربازدیدترین مطالب

جهان خسته از نابرابری و ثروتمندان
با تشدید بحرانهای محیطزیستی، اجتماعی و انسانی، جهان دیگر قادر به تحمل دو چیز نیست: ۱- هزینههای نابرابری اقتصادی ۲- جامعه ثروتمندان. کاهش نابرابری اقتصادی بهتنهایی درمانی برای این بحرانهای جهانی نیست، اما نقش محوری در حل همه آنها دارد.

روند ۱۰۰ ساله تغییر اشتغال زنان به روایت تصویر
نگاهی به تصاویر صد سال گذشته نشان میدهد که زنان چگونه از جنگهای جهانی تا قرن ۲۱، توانستند مرزهای شغلی را جابهجا کنند و مسیر جدیدی در تاریخ نیروی کار رقم بزنند.

هوش مصنوعی و سیاست: چگونه بفهمیم چه چیزی و چه کسی واقعی است؟
اگر خوششانس باشیم، فناوریهای جدید فقط باعث سردرگمی مختصری میشوند. وگرنه، حوزه سیاسی ما میتواند برای همیشه تغییر کند.

نویسنده: علی هال مترجم: نیوشا امیدی ۴ شهریور ۱۴۰۴
چطور با فرزندمان درباره داشتن فرزند صحبت کنیم؟
ما به کودکان بیانصافی میکنیم وقتی به آنها آموزش نمیدهیم که داشتن فرزند هم یک انتخاب است و هم چیزی نیست که حتماً اتفاق بیفتد.همه کودکان در آینده والد نمیشوند، اما پیامهایی که منتقل میکنیم نه برای انتخاب آنها جایی باقی میگذارد و نه برای مواجهه با شرایط احتمالی آمادهشان میکند.
این مطلب نوشتهای است از علی هال که در تاریخ 5 سپتامبر ۲۰۲۴ با عنوان
How To Talk to Children About Having Children of Their Own
در وبسایت Life Without Children منتشر شده است.
من تمام عمرم میدانستم که نمیخواهم فرزندی از خودم داشته باشم.
به یاد دارم که در ششسالگی با اطمینان به همه اعلام کردم که هرگز مادر نخواهم شد. اما دنیا به من خندید، گفتند برای چنین تصمیمی خیلی کوچک هستم و حتماً نظرم را عوض خواهم کرد.
خواهر دوقلویم گفت که میخواهد دو فرزند داشته باشد و با تأیید و پذیرش روبهرو شد. ظاهراً او به اندازه کافی بزرگ بود که چنین تصمیمی بگیرد.
در آن زمان، تمام افسانههای کودکیام زنانی را که فرزندی نداشتند، غمگین، تنها، بیعاطفه و زشت نشان میدادند: جادوگران و پیرزنهای مجرد، عمههای شرور و نامادریهای حسود و کینهجو. این داستانها به من هشدار میدادند که اگر از مسیر «درست» منحرف شوم، باید منتظر چنین سرنوشتی باشم.
حتی در کودکی هم، نخواستن فرزند برایم به معنای معیوب بودن بود.
ما به کودکان بیانصافی میکنیم وقتی به آنها آموزش نمیدهیم که داشتن فرزند هم یک انتخاب است و هم چیزی نیست که حتماً اتفاق بیفتد.
همه کودکان در آینده والد نمیشوند، اما پیامهایی که منتقل میکنیم نه برای انتخاب آنها جایی باقی میگذارد و نه برای مواجهه با شرایط احتمالی آمادهشان میکند.
بیفرزندان به ندرت نظرشان را تغییر میدهند
در کتاب ۲۵ در طول ۱۰ سال، یک مطالعه طولی روی ۲۵ زن بیفرزند طی یک دهه، نویسنده و متخصص برجسته در زمینه انتخاب بیفرزندی، «لورا کارول»، نشان میدهد که زنان بیفرزند به ندرت نظرشان را تغییر میدهند.
یک پژوهش در سال ۲۰۲۳ در میشیگان نشان داد که یک نفر از هر پنج نفر تصمیم گرفته است فرزندی نداشته باشد و از این تصمیم پشیمان نشده یا بعدها آن را تغییر نداده است.
درست است که انسانها میتوانند نظرشان را عوض کنند. ما موجوداتی متغیر هستیم. اما وقتی یکی از رایجترین جملاتی که به ما، بیفرزندان، گفته میشود «تو نظرت عوض میشود» است، این بیشتر شبیه یک دستور است تا پذیرش امکان تغییر.
غریبههایی بودهاند که وقتی شنیدهاند من نمیخواهم بچهدار شوم، با قاطعیت گفتهاند که نظرم عوض میشود. این فقط به من میگوید که آن شخص فکر میکند خودش مرا بهتر از خودم میشناسد. این حرف ناآگاهانه است.
عجیب است که چطور انتخاب من باعث ناراحتی دیگران میشود.
این جملهی «نظرت عوض میشود» عمیقاً مشکلساز است، مخصوصاً وقتی فقط به انتخابی گفته میشود که از نظر اجتماعی مطلوب نیست. هیچکس به کسی که آرزوی داشتن فرزند دارد، با نگاهی دانایانه و دستی پدرانه روی بازو نمیگوید: «آه، تو نظرت عوض میشود.» ولی شاید باید بگوییم.
امروز شاهد افزایش شمار والدینی هستیم که شجاعانه و آشکار درباره موضوع تابوی پشیمانی از داشتن فرزند صحبت میکنند و میگویند اگر دوباره به عقب برگردند، بیفرزند میمانند.
بر اساس یک نظرسنجی، حدود ۱۷ تا ۱۸ درصد از والدین در ایالات متحده و آلمان از داشتن فرزند پشیمان هستند.
پس به نظر میرسد از نظر آماری، کسانی که بچهدار شدهاند بیشتر از کسانی که تصمیم به بیفرزندی گرفتهاند نظرشان را عوض میکنند. با این حال، به شکلی وارونه، این ما بیفرزندان هستیم که دانستههای درونیمان زیر سؤال میرود.
چگونه کودکان را توانمند کنیم تا مسیر خوشبختی خود را بسازند
ببینید، موضوع واقعاً ساده است. اگر کودکی به شما بگوید که در آینده نمیخواهد فرزند داشته باشد، به او باور داشته باشید و خواستهاش را همانطور بپذیرید که اگر میگفت میخواهد بچهدار شود، میپذیرفتید.
زیرا اگر به او بگویید «نظرت عوض میشود»، در واقع دارید به او میگویید که شناخت اصیل و درونیاش اشتباه است. شما به او آموزش میدهید که به خودش خیانت کند و این پیام را منتقل میکنید که او معیوب است.
و باور کنید، بهعنوان یک فعالِ بیفرزندی و کسی که صدها گفتوگو با افراد بیفرزند و بیفرزندِ ناخواسته داشته است، باید بگویم ما بیفرزندانی که یاد نگرفتهایم این یک انتخاب پذیرفتنی است، احساس میکنیم کاری اشتباه انجام میدهیم. و آنهایی که بیفرزند هستند اما از پیش برای این احتمال آماده نشدهاند، احساس میکنند به نوعی شکست خوردهاند.
یکی از مهمترین خدماتی که میتوانیم به کودکان ارائه دهیم، دادن اجازه انتخاب سرنوشت و دنبال کردن علایقشان است. این یعنی به آنها اجازه دهیم خودشان تصمیم بگیرند که آیا والد شدن برایشان مناسب است یا نه.
همچنین باید به آنها آموزش دهیم که حتی اگر بخواهند فرزند داشته باشند، هیچ تضمینی وجود ندارد.
وقتی کودک بودم، کاملاً معمول بود که با کودکان – بهویژه دختران کوچک – به شکلی صحبت شود که گویی حتماً در آینده صاحب فرزند خواهند شد. بعضی جملات با «وقتی بچهدار شدی…» آغاز میشد یا بعضی کارها با جملهی «وقتی مادر شدی، میفهمی» توجیه میشد.
تصور کنید این عبارتها را تغییر دهیم و بگوییم: «اگر تصمیم بگیری بچهدار شوی و بتوانی بچهدار شوی…»
درست است که کمی طولانی و ناموزون به نظر میرسد، اما این پیام را به کودک میدهد که والد شدن یک سرنوشت از پیش تعیینشده نیست. این یک اجبار نیست و متأسفانه تضمینی هم ندارد. همانطور که گزارشی از «مؤسسه مطالعات خانواده» نشان میدهد، ۱۵ درصد از زنان بالای ۴۰ سال بهطور ناخواسته بیفرزند باقی میمانند.
با گفتن اینکه داشتن فرزند یک انتخاب بدون تضمین است، به کودکان قدرت میدهیم که برای خودشان زندگی کنند، عمیقاً به درون روحشان سفر کنند و خواستههایشان را کشف کنند.
همچنین این پیام را منتقل میکنیم که گرچه فرزندآوری یکی از راههای یافتن معنا در زندگی است، اما تنها راه نیست. معنا، هدف و رضایت از زندگی، تجربههایی نیستند که فقط به کسانی تعلق داشته باشند که تولیدمثل کردهاند.
به کودکان حق انتخاب بدهیم و آنها را برای همه شرایط آماده کنیم
امروزه شاهد افزایش تعداد افرادی هستیم که تصمیم میگیرند فرزند نداشته باشند. یک پژوهش اخیر از «پیو ریسرچ» نشان میدهد که ۴۷ درصد از نمونهی بیش از یازدههزار نفری افراد زیر ۵۰ سال احتمالاً هرگز بچهدار نخواهند شد.
اگر کودکان بزرگ شوند و بخواهند فرزند داشته باشند، اما به هر دلیلی نتوانند، گفتوگوهایی که در سالهای نخست زندگی با آنها داشتهایم، احتمالاً میتواند از تیزی و گزندگی تجربهی بیفرزندی بکاهد. هرچند این امر لزوماً درد و اندوه بیفرزندی را از بین نمیبرد، اما ممکن است باعث شود احساس تنهایی کمتری داشته باشند.
امیدوارم با صحبت صریح با کودکان درباره مشروعیت و امکانِ زندگی بدون فرزند – چه به انتخاب خود و چه به دلیل شرایط؛ بتوانیم آنها را بهتر از نسلهای پیش آماده کنیم. شاید این کار باعث شود از حجم عظیم شرم و انزوایی که با تجربهی بیوالدی همراه است، در امان بمانند.
برای من، هرچند هرگز احساس فشار مستقیم برای بچهدار شدن نداشتم، پیامها در این زمینه همهجا اطرافم بود.
مثل بیشتر دخترها، برایم عروسک میخریدند؛ عملی خزنده و جنسیتزده که در واقع نوعی آمادهسازی دختران کوچک برای نقش مادری است. شاید تعجبی نداشته باشد که من عروسکهایم را کنار گذاشتم و به جای آنها عروسکهای حیوانیام را دوست داشتم.
من همیشه یک «دوستدار حیوانات» بودهام.
احساس ناخوشایندی پیدا میکنم وقتی زنانی را میبینم که با ذوق و شوق به دختران کوچک در حال بازی با عروسکها نگاه میکنند و قربانصدقهشان میروند. اخیراً دختری سهساله را دیدم که یک کالسکهی اسباببازی را هل میداد. زنهای اطرافش با نگاهی محو و تحسینآمیز میگفتند: «آه، نگاه کن! چه مادر خوبی میشود.»
او سه ساله است! بگذارید کودک باشد. ممکن است اصلاً نخواهد فرزندی داشته باشد یا نتواند بچهدار شود. بیایید او را از همین حالا برای ناکامی آماده نکنیم، نه؟
در زمان من، زنان بزرگ میشدند و بچهدار میشدند. این همان کاری بود که همه انجام میدادند. عمل کردن به خواستهی غریزیام برای نداشتن فرزند، باعث شد که حس دائمی تنهایی و غیرعادی بودن را تجربه کنم.
وقتی کاری را که همه از ما انتظار دارند انجام نمیدهیم، خود را بیرون از جمع احساس میکنیم. کاش در کودکی پیام این را دریافت کرده بودم که انتخاب نداشتن فرزند کاملاً عادی و پذیرفتنی است.
اگر اینطور بود، شاید کمتر حس میکردم یک استثنا هستم. کمتر احساس طردشدگی میکردم. کمتر حس میکردم که شکستهام.
پس، با توجه به افزایش تعداد افرادی که زندگی بدون فرزند را چه به انتخاب خود، چه به دلیل شرایط؛ تجربه میکنند، آیا وقت آن نرسیده که گفتوگوی خود با کودکان را تغییر دهیم تا آنها را برای این واقعیت آماده کنیم؟
دختران کوچکی که در زندگیام هستند، پرسشهای فراوانی درباره اینکه چرا من بچه ندارم، از من میپرسند. من این پرسشها را با آغوش باز میپذیرم. هرچند میبینم والدینشان از این گفتوگوها معذب میشوند، من از صحبتهای مناسب سن آنها درباره زندگی بیفرزند یا بیفرزند ناخواسته لذت میبرم.
پس به جای اینکه فرض کنیم کودکان میخواهند و میتوانند فرزند داشته باشند، بیایید آنها را با واقعیت روبهرو کنیم. بیایید شیوهی بیانمان را تغییر دهیم و روشن کنیم که بچهدار شدن یک انتخاب است. همچنین باید آنها را درباره بیفرزندی آموزش دهیم. صمیمانه باور دارم که این کار باعث افزایش سلامت روان و رفاه آنها در آینده خواهد شد.
و راستش را بخواهید، آیا وقت آن نرسیده که افسانهها را دوباره بنویسیم؟ چون همه ما میدانیم که بد یا خوب بودن یک فرد هیچ ربطی به والد بودن یا نبودن او ندارد.
درباره نویسنده:
علی هال تجربیات شخصی خود را از کودکی به اشتراک میگذارد و به چالشهایی که در جامعه برای کودکانی که تمایلی به داشتن فرزند ندارند، اشاره میکند. او تأکید میکند که باید به کودکان آموزش داده شود که داشتن فرزند یک انتخاب است و نه یک الزام اجتماعی.