No matches found. پادشاه اُزِمپیک وحشت‌زده است! سه هزار
Advertisement
جدیدترین مطالب
Article Image
فصلنامه «گام سوم» شماره ۳

در این شماره نیز مقالاتی متنوع در موضوعات اقتصاد، آینده‌پژوهی، خانواده به همراه بخش‌های نوشتار، سیاست و پرونده‌ای با عنوان «آینده‌ای قمر در عقرب» و بخش ضمیمه نوروزی با عنوان «بزرگ شدن در خاندان مرداک» چاپ شده است.

Article Image
چگونه می‌توان سکون نوآوری در اروپا را شکست؟

پس از دهه‌ها سرمایه‌گذاری در حوزه تحقیق و نوآوری (R&I)، اروپا همچنان از رهبران جهانی عقب مانده است. کمیسیون جدید اتحادیه اروپا باید با سیاست‌های پراکنده مقابله کرده، رقابت‌پذیری را احیا کند و امنیت را در راهبرد رشد خود ادغام نماید.

Article Image
بازگشت ترامپ،سقوط اسد: آیا ایران به توافق بهتری خواهد رسید؟

با آماده شدن دونالد ترامپ برای بازگشت به قدرت، فرصتی بی‌سابقه برای تأثیرگذاری بر مسیر حرکت ایران پدید آمده است؛ فرصتی برای احیای ترکیبی از فشار مؤثر و مذاکرات قوی که عمدتاً بر ممنوعیت دائمی و جزئی‌نگرانه‌ی تسلیحاتی تمرکز دارد، در حالی که در کنار آن، منافع داخلیِ ممکن برای تهران نیز در نظر گرفته شود.

Article Image
چگونه نوع درست رشد را به دست آوریم؟

صندوق بین‌المللی پول پیش‌بینی کرده است که نرخ رشد سالانه اقتصاد جهانی در پنج سال آینده به طور میانگین حدود ۳ درصد خواهد بود،ضعیف‌ترین چشم‌انداز میان‌مدت در چند دهه اخیر. این تصویر در کشورهای دارای اقتصاد پیشرفته از همه تیره‌تر است، جایی که انتظار می‌رود نرخ رشد همچنان در حالت رکود باقی بماند.

پربازدیدترین مطالب
Article Image
هوش مصنوعی و سیاست: چگونه بفهمیم چه چیزی و چه کسی واقعی است؟

اگر خوش‌شانس باشیم، فناوری‌های جدید فقط باعث سردرگمی مختصری می‌شوند. وگرنه، حوزه سیاسی ما می‌تواند برای همیشه تغییر کند.

Article Image
انواع هوش، کاربردهای هوش هیجانی و تقویت آن در کودکان

ین مطلب نگاهی دارد به انواع هوش و نقش مهم آنها در زندگی روزمره و توانایی‌های شناختی انسان. همچنین مروری بر هوش هیجانی و کاربردها و روش‌های تقویت آن در کودکان.

Article Image
کاهش هدررفت غذا با اپلیکیشن موبایلی

اگرچه این اپلیکیشن غذای باقی‌مانده‌ی رستوران‌ها را ارزان در اختیار کاربران قرار می‌دهد، اما همچنان ابهاماتی درباره‌ی میزان واقعی کاهش هدررفت و استفاده‌ی تجاری برخی کسب‌وکارها از این سیستم وجود دارد.

...

نویسنده: ویرجینیا هفرنن         مترجم: نیوشا امیدی        ۲۸ خرداد ۱۴۰۴

پادشاه اُزِمپیک وحشت‌زده است!

اکنون که شرکت نوو نوردیسک به غول جهانی کاهش وزن تبدیل شده، آیا باید نخستین بیماران خود مبتلایان به دیابت نوع ۱ را قربانی کند؟
سال ۱۹۴۲ بود. نازی‌ها دانمارک را اشغال کرده بودند و اصول اولیه پزشکی آن‌ها مبتنی بر اصلاح نژاد بود. برخی معتقد بودند که ضربه‌ای مانند افتادن اریک می‌تواند محرک بروز دیابت باشد، و خون فرد مبتلا به دیابت را آلوده می‌دانستند.


این مطلب نوشته‌ای است از ویرجینیا هفرنن که در تاریخ ۱۳ ژانویه ۲۰۲۵با عنوان
The King of Ozempic Is Scared as Hell
در وب‌سایت Wired منتشر شده است.


در یک روز یخبندان در کپنهاگ، زمانی که اریک هاگمن دو ساله بود، پایش به کفش‌های چوبی‌اش گیر کرد و زمین خورد. صورتش به شدت به زمین کوبیده شد. در بخش اورژانس، جراح زبان او را که شکافته شده بود، ترمیم کرد، اما در ماه‌هایی که دوران نقاهت را می‌گذراند، بی‌وقفه برای آب فریاد می‌کشید. ادرارش چسبناک و شیرین شده بود. پزشک تشخیص داد که او به دیابت نوع ۱ مبتلا شده است؛ بیماری خودایمنی‌ای که در آن بدن به پانکراس خود حمله می‌کند.

سال ۱۹۴۲ بود. نازی‌ها دانمارک را اشغال کرده بودند و اصول اولیه پزشکی آن‌ها مبتنی بر اصلاح نژاد بود. برخی معتقد بودند که ضربه‌ای مانند افتادن اریک می‌تواند محرک بروز دیابت باشد، و خون فرد مبتلا به دیابت را آلوده می‌دانستند. پزشک به والدین هاگمن وعده داد که در صورت سه هفته غفلت، پسر کوچکشان بر اثر کتواسیدوز یا گرسنگی خواهد مرد. او گفت: «بهترین کاری که می‌توانید بکنید این است که هیچ کاری نکنید.»

با این حال، والدین هاگمن احساس کردند—و این تصمیم در برابر ایدئولوژی نژاد برتر نازی‌ها، حرکتی شورشی محسوب می‌شد—که پسرشان سزاوار زندگی است. وقتی پدر هاگمن، که سرایدار یک کالج ورزشی بود، به همکارانش گفت پسرش دیابت دارد، یکی از آن‌ها گفت که کسی را می‌شناسد.

هانس کریستین هاگدورن، پزشک بدخلق با موهایی ژولیده. در آزمایشگاه انسولین نوردیسک در حومه کپنهاگ، او در حال تصفیه انسولین استخراج‌شده از پانکراس گاو و خوک بود تا آن را برای استفاده انسانی مؤثرتر کند. در دوره‌ای طولانی تحت مراقبت هاگدورن، اریک هاگمن شروع به دریافت دو بار تزریق روزانه از رسوبی ظریف از انسولین پروتامین کرد؛ فرمولاسیونی نوآورانه که اثر انسولین را در بدن طولانی‌تر می‌کرد. انسولین نوترال پروتامین هاگدورن هنوز هم در فهرست داروهای ضروری سازمان جهانی بهداشت قرار دارد. زمانی که او پنج ساله شد، خودش با سرنگی با سوزنی پهن—که به گفته خودش و با تقلید در قالب نوعی داستان اغراق‌آمیز دیابتی، به پهنای تنه درختی بود—تزریق می‌کرد.

در ۸۵ سالگی، اریک هاگمن پدربزرگی شیک‌پوش با گرمایی بی‌نظیر است، جمع‌وجور مانند یک رقصنده تپ. او یکی از طولانی‌ترین بازماندگان دیابت در دانمارک است. ما یک بعدازظهر را با هم در عمارتی مدرن در کپنهاگ به نام «دوموس هاگدورن» گذراندیم؛ خانه‌ای که اکنون متعلق به شرکت نوو نوردیسک است و زمانی متعلق به دکتر بوده است. هاگمن به من گفت: «هاگدورن تا حدی دیوانه بود.» اما بدون مراقبت‌های او، توضیح داد: «من کور بودم، باید پاهایم را قطع می‌کردند و نارسایی کلیه می‌گرفتم.» این شرکت که اکنون در سراسر جهان فعال است، نیمی از انسولین جهان را تولید می‌کند. با این حال، امروزه شهرت و ثروتش را مدیون تولید اُزِمپیک است؛ داروی موفق سِماگلوتاید.


اریک هاگمن در دوموس هاگدورن، خانه سابق یک پزشک که اکنون متعلق به شرکت نوو نوردیسک است.

پیش از دیدار با اریک هاگمن، با لارس فروئرگورد یورگنسن، کسی که ریاست دگرگونی تاریخی این شرکت را بر عهده داشته، در مقر اصلی شرکت در باگس‌ورد، حومه‌ای از کپنهاگ، ملاقات کردم. طراحی ساختمان با پله‌پیچ بزرگ و مارپیچ داخلی‌اش الهام‌گرفته از انسولین است—مولکول، معجزه. در اتاق کنفرانسی پرنور، یورگنسن با مهربانی از هاگمن یاد کرد، چهره‌ای نمادین برای شرکت. مدیران نوو نوردیسک آشکارا هاگمن را به من معرفی کردند تا ثابت کنند که بزرگ‌ترین دستاورد این شرکت نه ارزش بازار سر به فلک کشیده‌اش، بلکه سابقه صدساله‌اش در نجات جان‌ها با انسولین است.

اما این روزها در نوو نوردیسک، سِماگلوتاید خورشید را نیز در سایه قرار داده است. اُزِمپیک در سال ۲۰۲۴ دومین داروی پرفروش جهان بود. این دارو برای دیابت نوع ۲، اختلالی غیرخودایمنی که در آن بدن در استفاده از انسولین ناکارآمد است، بسیار مؤثر است. و یکی از اثرات سِماگلوتاید—همان‌طور که اکنون همه می‌دانند—کاهش اشتهاست، که از همان ابتدا عامل جذابیت فوق‌العاده‌اش بود. داروهایی که این ماده را دارند—به‌ویژه اُزِمپیک و خواهر قدرتمندترش، وِگُوی—شرکت نوو را به غول جهانی لاغری تبدیل کرده‌اند. در سال ۲۰۲۳، این شرکت از برند لوکس پاریسی ال‌وی‌ام‌اچ پیشی گرفت و به ثروتمندترین شرکت اروپا تبدیل شد، با ارزش بازاری فوق‌العاده ۴۲۴ میلیارد دلار. در سال ۲۰۲۴، نوو ضربه سختی خورد، اما سال را با ارزشی بالاتر از بانک آمریکا، کوکاکولا و تویوتا به پایان رساند.

با وجود این تحولات خیره‌کننده، یورگنسن نگران آینده‌ای پیچیده است—بخشی از آن، به گفته خودش، «به شدت ترسناک» است.

اگرچه نوو نوردیسک بزرگ‌ترین بنیاد نوع‌دوستانه‌ی جهان را به‌عنوان سهام‌دار عمده‌ی خود دارد، ناگزیر است با سردی و محاسبه‌گری عمل کند، درست مانند یک شرکت نفتی یا تسلیحاتی. تجارت سختگیرانه‌ی سِماگلوتاید به مار خودخوار بی‌رحمی تبدیل شده است: بازاری سیری‌ناپذیر، هزینه‌های سرسام‌آور تولید، رقابت با شرکت الای لی‌لی، فشارهای قیمتی از سوی دولت‌ها، و وضعیت دیستوپیایی بیمه‌ی خصوصی در ایالات متحده—که با اختلاف، بزرگ‌ترین بازار نوو است، جایی که اکنون حدود ۱۵ میلیون نفر سِماگلوتاید مصرف می‌کنند. در همین حال، مسئله‌ی اخلاقی اصلی نیز وجود دارد. سِماگلوتاید به‌تنهایی تقریباً هیچ‌گاه برای ۸.۴ میلیون مبتلای دیابت نوع ۱ در جهان مؤثر نیست. آنچه یورگنسن را شب‌ها بیدار نگه می‌دارد، ترس او از این است که با توجه به نحوه‌ی عملکرد صنعت داروسازی، شرکت‌های درمانی آمریکایی، و بازارهای جهانی، ممکن است شرکتش دیگر نتواند حق نخستین بیماران خود را ادا کند. این‌ها بیماران غیرهالیوودی هستند—کسانی که، مانند اریک هاگمن، بدون انسولین قادر به زندگی نیستند.

در هفتاد و پنج سال نخست فعالیت خود، نوو شرکتی حیاتی اما گمنام بود؛ تولیدکننده‌ای از انسولین، کالایی بی‌نام و نشان. در سال ۱۹۹۱، این گمنامی آغاز به رفع شدن کرد. در آن سال، لُتِه بیِره کُنودسِن، مهندس شیمی اهل دانمارک، در جستجوی درمانی خاص برای دیابت نوع ۲ بود؛ نوعی که تا ۹۵ درصد از موارد ابتلا به این بیماری را شامل می‌شود. در طی ۱۸ سال آینده، او تیمی در نوو را رهبری کرد تا دارویی به‌غایت خونسرد و مؤثر برای دیابت نوع ۲ تولید کنند به نام لیراگلوتاید. لیراگلوتاید مشابه هورمونی انسانی به نام GLP-1 یا «پپتید شبه‌گلوکاگون-۱» است. پس از صرف غذا، انسان‌ها GLP-1 را برای مدت بسیار کوتاهی در ساقه مغز و روده ترشح می‌کنند.

می‌توان GLP-1 را آرام‌بخشی برای جسم دانست، تسکینی برای میل‌های عمیق و ابتدایی. GLP-1 به بدن می‌گوید: آرام باش. غذا در دسترس است. اما این هورمون در حالت طبیعی فقط برای یکی دو دقیقه این نوید آرامش‌بخش را نجوا می‌کند. به روح گرسنه، تنها لحظه‌ای از حس کافی‌بودن می‌بخشد، اما گذرا.

چالش پیش روی کنودسن این بود که نمونه‌ای تقلیدی از GLP-1 بسازد که ماندگار باشد؛ GLP-1یی که اجازه دهد بیمار برای مدت بیشتری تعادل قند خون را احساس کند. کنودسن با چسباندن یک اسید چرب به نقطه‌ای دقیق از زنجیره‌ای از آمینواسیدها، به این هدف دست یافت. البته این کار به‌مراتب پیچیده‌تر از این توصیف است، اما هر چه باشد: یورکا! کنودسن ماده‌ای تولید کرده بود که مانند هورمون طبیعی GLP-1 عمل می‌کرد، اما برای یک روز کامل در بدن باقی می‌ماند.

در سال ۲۰۱۰، لیراگلوتاید در آمریکا برای درمان دیابت نوع ۲ و در سال ۲۰۱۴ برای کاهش وزن تأیید شد. اما تزریق روزانه ممکن بود بیماران را دلسرد کند. بنابراین، نوو تیم جدیدی از پژوهشگران گرد آورد، از جمله یسپر لاو، مهندس پپتید و پروتئین، که سِماگلوتاید را اختراع کرد—نامی برگرفته از واژه‌ی فرانسوی «semaine» به معنای «هفته». سِماگلوتاید برای هفت روز در بدن و مغز باقی می‌ماند.

یک هفته آرامش از تلاطم قند خون، و از گرسنگی‌ای که مشخصه‌ی زندگی مدرن است. تنها یک تزریق و احساس سیری دائمی. در سال ۲۰۱۸، جهان با نام نوو نوردیسک آشنا شد، زمانی که این شرکت سِماگلوتاید را با نام اُزِمپیک روانه بازار کرد. نوو حتی یک آهنگ تبلیغاتی ساخت: «او او او اُزِمپیک!»

تشویق‌ها برای سِماگلوتاید آن‌چنان پرشور بود که تحسین‌های صد سال پیش برای انسولین را تحت‌الشعاع قرار می‌داد. بله، تهوع، استفراغ، اسهال—از عوارض جانبی نسبتاً رایج هستند. و برخی عوارض نادر اما ترسناک مانند احتمال نابینایی نیز شناسایی شده‌اند. اما به‌طور کلی، سِماگلوتاید همان‌طور که گفته می‌شود «به‌خوبی تحمل می‌شود». معتقدان واقعی آن را نوشدارویی می‌دانند: درمانی برای اعتیاد به الکل، بیماری قلبی، سندرم تخمدان پلی‌کیستیک، آلزایمر، پارکینسون، آپنه‌ی خواب، بیماری کبد، و وسواس فکری جدیدی با نام «نویز غذایی»—که به‌ویژه در آمریکا رایج است.

اکثر دانمارکی‌ها حتی آهنگ تبلیغاتی اُزِمپیک را هم نشنیده‌اند. مانند تقریباً تمام کشورهای جهان به جز ایالات متحده و نیوزیلند، دانمارک تبلیغات داروهای تجویزی برای مصرف‌کنندگان را ممنوع کرده است. با وسواسش نسبت به لاغری و بازار مستقیم مصرف‌کننده، آمریکا آشکارا اسب تروای نوو بود، آماده برای فتح. تحت مدیریت یورگنسن، نوو شرکت رسانه‌ای غول‌پیکر «ویومیکر» را به خدمت گرفت، شرکتی که مشتریانی چون لورآل و تیفانی دارد. نوو reportedly نزدیک به ۲۰۰ میلیون دلار در سال صرف تبلیغ سِماگلوتاید کرد. آمریکایی‌ها به‌زودی به این آهنگ، این آرامش، و تعریف‌هایی که دریافت می‌کردند، معتاد شدند.

کسب درآمد در ایالات متحده مستلزم عبور از جنگل‌های تاریک معضل نظام سلامت آمریکا و فرهنگ پیچیده و پرخار رژیم‌ غذایی آن است. یکی از بزرگ‌ترین مأموریت‌های نوو این بود که این تصور را از بین ببرد که سِماگلوتاید دارویی برای تجمل و زیبایی است. ارائه‌ی این دارو به‌مثابه انسولین—تزریقی جدی برای بیماری—و نه مانند آمفتامین، قرصی خوش‌رنگ و لعاب برای کاهش وزن، تنها راهی بود که می‌توانست آن را تحت پوشش شرکت‌های بیمه‌ی دمدمی‌مزاج آمریکایی قرار دهد. و اگر سِماگلوتاید تحت پوشش قرار می‌گرفت، به‌ویژه در مدت اعتبار ثبت اختراع، سودآوری آن به‌شدت افزایش می‌یافت.

از همین رو، نوو نوردیسک به کارزار جهانی پیوست تا واژه‌ی «چاقی» را با فشار و در حجمی عظیم وارد گفت‌وگوی عمومی کند—نه برای اشاره به اندازه‌ی بدن، بلکه به‌عنوان یک بیماری متابولیک. زمانی که ویگووی—نسخه‌ای خاص برای کاهش وزن با دوزی ۲.۴ برابر بیشتر از اُزِمپیک—در سال ۲۰۲۱ تأیید شد، «چاقی» دیگر کاملاً به‌عنوان یک عارضه‌ی مستقل جا افتاده بود، و سِماگلوتاید به‌مثابه درمان آن وارد میدان شد.

مدت کوتاهی پس از آن، سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) یک پیروزی دیگر را نیز به نوو اهدا کرد: تأیید ویگووی برای «کاهش خطر مشکلات جدی قلبی» در افراد با وزن بالا. این سازمان افزود که ۷۰ درصد از بزرگ‌سالان آمریکایی در این دسته قرار می‌گیرند.

با وجود هیاهوی بازار پیرامون سِماگلوتاید، انسولین همچنان در دفتر مرکزی نوو، کودک محبوب به شمار می‌رفت. انسولین انسانی مهندسی‌شده، گوهری دارویی است—دنباله‌ای از DNA باارزش که در سال ۱۹۷۸ ساخته شد و گاه به‌عنوان نخستین «مولکول طلایی» زیست‌فناوری توصیف می‌شود. این ماده همچنین از دسته‌ی داروهای موسوم به «بیولوژیک» است. بیولوژیک‌ها داروهایی هستند برگرفته از مولکول‌های زنده، بزرگ و پیچیده: باکتری‌ها، خون، مخمر، ویروس‌ها و مواد حیوانی یا گیاهی. تولید آن‌ها پرهزینه و پیچیده است.

انسولین در نوو از مخمر نانوایی ساخته می‌شود؛ میکروارگانیسمی با زیست‌توده‌ی نسبتاً بالا که مملو از پروتئین، اسیدهای آمینه‌ی ضروری و مواد معدنی است. این مخمر محیطی ایده‌آل برای مهندسی DNA است. در عین حال، مولکول‌های ساخته‌شده، مانند انسولین که در مخمر بیان می‌شوند، رفتاری بی‌نهایت منحصر‌به‌فرد و گاه آزاردهنده دارند.


مونیکا نور لووگرین در یکی از سایت‌های تحقیقاتی نُوو نوردیسک در مولو، دانمارک.
عکس: استیون آکیام

مونیکا نور لوفگرین، دانشمند پژوهشی که در آزمایشگاه نوو با او گفتگو کردم، به من گفت که رابطه‌اش با مولکول‌های مهندسی‌شده گاه طوفانی می‌شود. او گفت: «تنها کافی نیست که یک مولکول زیست‌شناسی مورد نیازم را فراهم کند. من به چیزی نیاز دارم که بتوانم بدون قرمزی یا خارش تزریقش کنم، که هنگام نگهداری تجزیه نشود، و در محلول رفتاری منظم داشته باشد.» لوفگرین برخی از مولکول‌ها را «دیوا» (ملکه‌های پرتوقع) توصیف کرد، در حالی‌که برخی دیگر منظم، ظریف و حتی سلطنتی‌اند.

در آزمایشگاه‌های انسولین و سِماگلوتاید، مهندسی درست یک مولکول همه چیز است. برایان واندال، مدیر فناوری پژوهشی جهانی نوو، به من گفت: «در آنجاست که دانشمندان سلولی واحد می‌سازند که کل فرهنگ تولید را آغاز می‌کند، سلولی که در آن مخزن‌های عظیم زندگی می‌کند.» از بگس‌وِرد، او با اشاره‌ای مبهم به سوی تأسیسات عظیم تولید داروی شرکت اشاره کرد.

چه برای انسولین، چه برای دیگر داروهای بیولوژیک، پرورش، تخمیر و تصفیه‌ی سلول‌های زنده ارزان نیست. (اگرچه به شیوه‌ای مشابه انسولین ساخته می‌شود، پروتئین مهندسی‌شده‌ی سِماگلوتاید کمتر از ۴۰ آمینواسید دارد، بنابراین FDA آن را دارویی با مولکول کوچک طبقه‌بندی می‌کند، نه یک بیولوژیک.) میکروارگانیسم‌ها—همچون حیوانات خانگی، انسان‌ها یا باغ‌ها—نیاز به مراقبت عاشقانه دارند، که مستلزم صبر، قند، کنترل دما و نظافت مداوم با موادی است که آن‌ها را نکشد. در وست لِبِنان، نیوهمپشایر، جایی که نوو تأسیسات محرمانه‌ی بیولوژیکی دارد، یکی از محلی‌ها از این مکان با عنوان «جایی که به کک‌ها آواز خواندن و رقصیدن یاد می‌دهند» یاد کرد.


مخمر مورد استفاده در تولید انسولین در یکی از سایت‌های تحقیقاتی نُوو نوردیسک در مولو، دانمارک تحت آزمایش قرار می‌گیرد.
عکس: استیون آکیام


مخمر در حال آزمایش در نُوو نوردیسک در مولو، دانمارک.
عکس: استیون آکیام

در مقابل، داروهای قرصی پرفروش مانند پروزاک، ویاگرا، اکسی‌کنتین، تایلنول و لیپیتور، نسبتاً کار ساده‌ای هستند—و ارزان‌تر برای تولید. آن‌ها معمولاً از مولکول‌های غیرزنده با زیست‌توده‌ی پایین ساخته می‌شوند، عمدتاً ترکیبات شیمیایی. این مواد شیمیایی سرسخت و بی‌جان نیاز به مراقبت ویژه ندارند. واندال گفت: «کنترل شیمی آسان‌تر است. اما من بیشتر شیفته‌ی زیست‌شناسی هستم.»

اکنون که نوو نوردیسک مسئول تولید داروهای پرفروش سِماگلوتاید و نیمی از انسولین جهان است، ده‌ها میلیارد دلار را صرف گسترش تأسیسات تولیدی خود کرده است. ساخت هر یک از این تأسیسات بین ۲ تا ۳ میلیارد دلار هزینه دارد و راه‌اندازی کامل آن پنج سال زمان می‌برد—نیمی از این مدت صرف ساخت، و نیم دیگر صرف آزمایش ماشین‌آلات می‌شود.

سال گذشته، این شرکت عملیات ساخت یک تأسیسات عظیم تولیدی جدید را در بندر کالوندبورگ دانمارک، در جزیره‌ی زیلند، آغاز کرد. این کلان‌شهر زیست‌فناوری، طیفی از مواد دارویی فعال (API) را از سلول‌های زنده تولید می‌کند، از جمله انسولین و سِماگلوتاید. یکی از کارکنان نوو به من گفت: «اگر دنبال محلش می‌گردی، به دنبال دوبی باش»—برای توصیف چگونگی شناسایی این مکان.

در حقیقت، این شهر جنگلی مه‌آلود از جرثقیل‌های بندری و گرد و غبار ساختمانی است. بیشتر از همه مشتاق بودم مخازن مخمرهای سرزنده را ببینم. مایکل هالگرن، معاون ارشد تولید API، مرا به بازدید برد. پس از آنکه لباس‌های ایمنی پوشیدیم، وی اجازه داد یک ویال کوچک حاوی مایعی به رنگ شیره‌ی قند را در دست بگیرم؛ این، سلول شاخصی بود که در آزمایشگاه مهندسی شده بود. آن‌ها به من نگفتند که آیا حاوی مولکول انسولین است یا سِماگلوتاید. اما ظاهر غنی و خاص آن مایع—برایم آشنا بود. پس از مکثی، پرسیدم: «خمیر مایه‌ی نان ترش؟»

او پاسخ داد: «بله.» در حالی که در کارخانه‌ها قدم می‌زدیم—و هالگرن با قدی نزدیک به دو متر، گویی با یک گام از میان آن‌ها عبور می‌کرد—بیش از هر چیز متوجه مخازنی به اندازه‌ی سیلو شدم. درون آن‌ها، چیزی شبیه خمیر کیک در حال جوشیدن بود. بوی شدید نان و آبجو، زنده و گازدار، فضایی دلگرم‌کننده ایجاد کرده بود. هالگرن گفت: «و وقتی این خمیر مایه رشد کند، برای درمان صد میلیون فرد دیابتی در یک سال کافی است.»

نوو نوردیسک حدود ۳۰ هزار نفر را در دانمارک به استخدام خود درآورده که حدود ۵ هزار نفر از آن‌ها در کالوندبورگ هستند. یکی از کارکنان جوان و پرانرژی که از فیلیپین برای کار در این شرکت به کالوندبورگ آمده، وظیفه‌ی تأیید صحت عملکرد ماشین‌آلات را بر عهده دارد. (او به من گفت: «خاله‌ام دیابت دارد و از محصولات ما استفاده می‌کند.») با حدود ۸.۵ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری در گسترش کارخانه‌ی اینجا، انتظار می‌رود صدها نفر دیگر نیز به استخدام درآیند. مدت کوتاهی پس از ترک دانمارک، نوو اعلام کرد که تأسیسات دیگری را در اودنسه با هزینه‌ی ۱.۲ میلیارد دلار خواهد ساخت. حتی یکی از سیاست‌مداران کپنهاگ گفت که انتظار دارد در دوره‌ی دوم ریاست‌جمهوری ترامپ، شاهد مهاجرت مغزهای علمی از آمریکا به دانمارک باشیم.


یک مهندس فرایند تجهیزات مورد استفاده در تولید انسولین را در کالوندبورگ، دانمارک تأیید می‌کند.
عکس: استیون آکیام

نوو همچنین کارخانه‌هایی برای تولید داروهای خود در برزیل، چین، فرانسه، الجزایر، ایران و ایالات متحده دارد. در ماه دسامبر، این شرکت کاتالِنت، یک شرکت جهانی در زمینه‌ی توسعه و تولید دارو که دفتر مرکزی آن در نیوجرسی قرار دارد، را با مبلغ ۱۱.۷ میلیارد دلار خریداری کرد.

اما تأثیر نوو بر دانمارک همه‌جانبه است. این کشور کمتر از ۶ میلیون نفر جمعیت دارد، و با این حال، موفقیت‌های اخیر نوو تولید ناخالص داخلی آن را بالاتر از مصر، با جمعیتی معادل ۱۱۲.۷ میلیون نفر، برده است. این شرکت در سال ۲۰۲۳ حدود ۳.۶ میلیارد دلار مالیات درآمد در سطح جهانی پرداخت کرده که ۲.۳ میلیارد دلار از آن به دانمارک تعلق داشته است. درآمد مالیاتی شرکت‌ها در کالوندبورگ از سال ۲۰۱۰ ده برابر افزایش یافته است. یک اقتصاددان دانمارکی در سال ۲۰۲۳ در توییتر نوشت: «تشکر ویژه از آمریکایی‌های دارای اضافه‌وزن که باعث شده‌اند قسط وام مسکن من پایین بماند.»

از زمانی که خبر تأثیرات لاغری سِماگلوتاید در بازار رژیم‌های غذایی پیچید، مردم برای تهیه‌ی آن هجوم آوردند. در سال ۲۰۲۲، سازمان غذا و داروی آمریکا داروهای سِماگلوتاید را در فهرست کمبود قرار داد. کسانی که نمی‌توانستند برای دریافت داروی اصلی صبر کنند، به داروخانه‌های تخصصی رو آوردند که نسخه‌های تقلبی اُزِمپیک را مانند مشروبات الکلی قاچاقی در وان حمام تولید می‌کردند—گاه با نتایجی فاجعه‌بار.

در همین حال که نوو بازار را شکل می‌داد، شرکت الای لی‌لی، مستقر در ایالت ایندیانا، داروهای GLP-1 خود با نام‌های مونجارو و زپ‌باند را روانه‌ی بازار کرد. با ورود شرکتی آمریکایی به بازار نوو، برخی هشدار دادند که دانمارک اکنون با «ریسک نوکیا» مواجه است—سرنوشتی که در دهه‌ی ۲۰۰۰ گریبان فنلاند را گرفت، زمانی که اقتصاد آن بر پایه‌ی نوکیا و گوشی هوشمند پیشرویش بنا شده بود، اما با ورود آیفون شرکت اپل، نابود شد.

دولت ایالات متحده نیز اکنون به وسعت پدیده‌ی داروهای GLP-1 پی برده است. در پایان سال ۲۰۲۴، دولت بایدن پیشنهادی را مطرح کرد که به موجب آن، مدیکر و مدیکید پوشش هزینه‌ی سِماگلوتاید برای کاهش وزن را بر عهده می‌گیرند. خاویر بسرا، رئیس وزارت بهداشت و خدمات انسانی ایالات متحده گفت: «این اقدام بازی را برای آمریکایی‌هایی که در غیر این صورت توانایی پرداخت این داروها را ندارند، دگرگون می‌کند.»

البته، انتظار می‌رود دولت جدید این طرح را متوقف کند. رابرت اف. کندی جونیور، که ترامپ او را برای هدایت سیاست‌های بهداشتی معرفی کرده، موضعی ناپایدار نسبت به اُزِمپیک داشته و زمانی ادعا کرده بود که چاقی، و حتی دیابت، را می‌توان با انضباط و رژیم غذایی درمان کرد. (او به شبکه‌ی فاکس نیوز گفته بود: «نوو نوردیسک حسابش را روی فروش این دارو به آمریکایی‌ها باز کرده، چون ما آن‌قدر احمق و معتاد به دارو هستیم.») اما بعید است که آمریکایی‌ها از این دارو صرف نظر کنند. در کریسمس، ایلان ماسک، که ظاهری لاغر پیدا کرده بود، خود را «بابانوئل اُزِمپیک» نامید.

هیچ چیز برای نوو مهم‌تر از رونق روزافزون بازار ایالات متحده نیست. این هدف مستلزم آن است که این شرکت، مانند ساده‌ترین شهروند آمریکایی، با همان دیو دیرینه‌ی نظام درمانی این کشور دست‌وپنجه نرم کند: سردرگمی و پیچیدگی‌های بیمه‌ای.

در ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، سناتور برنی سندرز در جلسه‌ای از لارس یورگِنسِن درباره‌ی قیمت داروهای اُزِمپیک و وِگووی بازجویی کرد. سندرز قیمت بالای داروی ثبت‌شده‌ی سِماگلوتاید را غیرقابل‌تحمل دانست و مشتاقانه منتظر صحنه‌ای بود که بتواند در آن، مدیرعامل یکی از غول‌های دارویی را همچون رؤسای شرکت‌های دخانیات به چالش بکشد. او با مقایسه‌ی قیمت اُزِمپیک در آلمان (۵۹ دلار) با قیمت آن در آمریکا (حدود ۶۰۰ دلار پس از تخفیف‌ها)، از یورگنسن پرسید: «از نظر اخلاقی، آیا برایتان آزاردهنده نیست که قیمت بالای اُزِمپیک و وِگووی می‌تواند منجر به مرگ قابل پیشگیری ده‌ها هزار آمریکایی شود؟»

یورگنسن به نظر می‌رسید که از پاسخ‌گویی طفره می‌رود. نوو اکنون reportedly سالانه ۵ میلیون دلار صرف لابی‌گری برای جلب حمایت قانون‌گذاران می‌کند؛ با این حال، او داوطلبانه برای ادای شهادت حاضر شده بود. او گفت که هدفش آگاه‌سازی قانون‌گذاران است. با صدایی آرام و محکم، توضیح داد که تولید داروهای زیستی چقدر هزینه‌بر است. او آن درگیری پرشوری را که سندرز انتظارش را داشت، فراهم نکرد؛ بلکه توجه کمیته را به مدیران مزایای دارویی (PBMها) جلب کرد.

PBMها—بدترین‌ها. این نهادهای منفور، همچون CVS Caremark، داروهای مورد نیاز طرح‌های درمانی را مدیریت می‌کنند، با شرکت‌های بیمه چانه‌زنی می‌کنند و از همه مهم‌تر، فهرست داروهای تحت پوشش بیمه را تعیین می‌کنند.

هرچند بسیاری از ما تنها پس از ترور برایان تامپسون، مدیرعامل شرکت UnitedHealthcare در ماه دسامبر—که با یکی از بزرگ‌ترین PBMها در ارتباط بود—با این نهادها آشنا شدیم، اما یورگنسن مدت‌هاست این واسطه‌ها را دشمن واقعی می‌داند. او در برابر سندرز یکی از دردناک‌ترین پارادوکس‌های نظام درمانی آمریکا را شرح داد. PBMها درآمدشان را از حق بیمه‌ی بیمه‌گذاران کسب می‌کنند، اما همچنین از شرکت‌های داروسازی تحت عنوان «تخفیف» پول دریافت می‌کنند. معمولاً هرچه قیمت یک دارو بالاتر باشد، میزان تخفیف آن نیز بیشتر است. اگر شرکتی مانند نوو قیمت داروی خود را بیش از حد پایین بیاورد، PBMها که نگران از دست دادن سهم خود هستند، اغلب آن دارو را از فهرست پوشش خارج می‌کنند.

مثال بزنیم از لِوِمیر. در حالی که نوو نوردیسک با درآمد ۱۸.۵ میلیارد دلاری از سِماگلوتاید به اوج رسیده بود، اعلام کرد که یکی از محصولات انسولین خود را متوقف خواهد کرد. لِوِمیر قرار بود در ۳۱ دسامبر ۲۰۲۴ به‌طور کامل از بازار حذف شود. بیماران شوکه شدند. اگرچه لِوِمیر دیگر اولین انتخاب درمانی نبود، اما ۲۰۰ هزار نفر در سراسر جهان هنوز از آن استفاده می‌کردند. این داروی انسولین با اثر طولانی، که سریع‌تر از انواع دیگر انسولین متابولیزه می‌شود، به‌ویژه برای بیماران مبتلا به دیابت نوع ۱ که جوان، باردار یا بسیار فعال هستند، بسیار مؤثر است. نوو برای کاهش نگرانی‌ها تأکید کرد که محصولات جایگزین دیگری برای این بیماران ارائه می‌دهد.

یورگنسن به کمیته گفت: «ما قیمت لِوِمیر را در ایالات متحده ۶۵ درصد کاهش دادیم، فقط برای اینکه بفهمیم پس از این کاهش، PBMها پوشش آن را حذف کردند.» در نتیجه، نوو تولید این دارو را متوقف کرد. البته، این شرکت نیز تا حدی مسئول قیمت بالای داروهای زیستی‌اش است. اما همان‌طور که سناتور تیم کین در جلسه اشاره کرد، مقایسه‌ی نوو با PBMها قیاس مع‌الفارق است. نوو، او گفت، «درمان‌های نجات‌بخش تولید می‌کند»، در حالی که PBMها اساساً برای «کسب سهم» از بازار وجود دارند.

نوو نوردیسک، با صداقت دانمارکی‌اش، واقعاً چنین می‌پندارد که می‌تواند الگوی آزمندی سرمایه‌داری را بر هم زند. اگرچه این شرکت عمومی است و در بازار بورس معامله می‌شود، سهامدار اصلی آن همچنان بنیاد نوو نوردیسک است—بنیادی که در دهه‌ی ۱۹۲۰ با مشارکت هانس کریستین هاگدورن برای استفاده از سود حاصل از فروش انسولین جهت پژوهش در زمینه‌ی دیابت تأسیس شد. این بنیاد مأموریت خود را گسترش داده و میلیاردها دلار برای مقابله با بحران‌های اجتماعی و زیست‌محیطی هزینه کرده است. اخیراً این بنیاد—که بیش از دو برابر بنیاد گیتس دارایی دارد—از محل موقوفه‌ی ۱۶۷ میلیارد دلاری خود، ۱.۳ میلیارد دلار برای پژوهش و کمک‌های انسان‌دوستانه اختصاص داده است.

در جلسه‌ی استماع، سندرز، چپ‌گرای کهنه‌کار، لحظه‌ای از انتقاد به یورگنسن دست کشید تا از نجابت دانمارکی تمجید کند. او گفت: «همان‌طور که شاید بدانید، من احترام زیادی برای مردم دانمارک قائلم. به نظر من، شما یک نظام اجتماعی بسیار پیشرو دارید.» درباره‌ی نوو به طور خاص افزود: «آنچه ما می‌گوییم، آقای یورگنسن، فقط این است: با مردم آمریکا همان‌گونه رفتار کنید که با مردم دیگر نقاط جهان رفتار می‌کنید.»

اما بازار، طبق معمول، ساز خودش را می‌زد. تمرکز آن روی دیابت نبود: امیلی فیلد، تحلیل‌گر دارویی در بانک بارکلیز، پیش‌بینی کرد که داروهای کاهش وزن مانند وِگووی «بزرگ‌ترین دسته دارویی تاریخ» خواهند شد و در عرض یک دهه، ۲۰۰ میلیارد دلار ارزش خواهند داشت. او اضافه کرد که انسولین «از اهمیت مالی رو به کاهش» برای نوو نوردیسک برخوردار است.

این برای سرمایه‌گذاران هیجان‌انگیز بود، اما قطعاً چیزی نبود که بیماران دیابتی بخواهند بشنوند. نوو پیشاپیش آن‌چنان تحت فشار بود که برای تأمین قلم‌های دارویی بیماران چاقی و دیابت نوع ۲، تولید قلم‌های انسولین را در آفریقای جنوبی کاهش داده بود. بدون آن قلم‌ها، بیماران دیابت نوع ۱ مجبور بودند به شیشه‌های دارویی جاگیر روی بیاورند. (سخنگوی شرکت در آن زمان اعلام کرد نوو برای پاسخ به «محدودیت ظرفیت»، در حال کنار گذاشتن برخی محصولات است.)

هلن بایگراو، از سازمان پزشکان بدون مرز، به من گفت: «این کاملاً غیرقابل قبول است. داروهای سودآورتر در همان دستگاه‌های قلمی—GLP-1هایی مانند اُزِمپیک و وِگووی—با سرعتی بی‌سابقه در کشورهای با درآمد بالا توسط نوو فروخته می‌شوند. این موضوع به‌وضوح ظرفیت تولید قلم‌ها را منحرف کرده تا میلیاردها دلار سود نصیب شرکت شود، آن‌هم به قیمت جان افرادی که با دیابت زندگی می‌کنند.»

در مواجهه با نیاز به افزایش تولید، تغذیه‌ی بخش‌های لابی‌گری و بازاریابی، و رسیدن به پیش‌بینی‌های درآمدی، نوو نوردیسک—شرکتی که توسط یک بنیاد اداره می‌شود و به‌خاطر انسولین دارای وجدان اجتماعی است—از بیرون بیشتر شبیه یک شرکت تجاری به نظر می‌رسید تا یک بیمارستان تحقیقاتی؛ شرکتی که در شیب تند رشد انفجاری قرار گرفته است.

آن روز، در اواسط نوامبر، به‌طور غیرمنتظره‌ای آفتابی بود که من با یورگنسن در دفتر مرکزی نوو ملاقات کردم. مدیرعامل، پنجمین مدیر نوو در صد سال گذشته، مردی قدبلند و خوش‌قیافه با گام‌های بلند و صدایی آرام است. پس از یک عمل موفق زانو در سال گذشته، او دوباره به کایاک‌سواری، تنیس، و دوچرخه‌سواری در دشت‌های دانمارک بازگشته است. کارمندان نوو به من هشدار داده بودند که یورگنسن فردی درون‌گراست، و من انتظار احتیاط یا حتی طفره‌روی از او داشتم. این تصور اشتباه بود.

من مستقیماً از او درباره‌ی چاقی پرسیدم.

یورگنسن گفت: «سفر شخصی من همراه بوده با احساس گناه بابت انگ‌زدن به افراد دارای اضافه‌وزن و چاقی. ابتدا این‌طور فکر می‌کردم که خب، احتمالاً به این دلیل است که زیاد می‌خورند و به اندازه‌ی کافی فعال نیستند.»

آن عبارت خسته‌کننده‌ی آشنا—«سفر شخصی»—به طرز عجیبی برای یورگنسن معنای واقعی داشت. او ادامه داد: «من از این دیدگاه که "اگر فقط بهتر عمل می‌کردی، وزنت را کم می‌کردی و مشکلی نداشتی" به درکی رسیدم که آدم‌ها با هم متفاوت‌اند. مسئله‌ی ژنتیک هست، محل زندگی، موقعیت مالی، وضعیت اجتماعی-اقتصادی، و فرهنگی که در آن زندگی و کار می‌کنی. اینکه آن را فقط یک مشکل خودساخته بدانیم، بیش از حد ساده‌انگارانه است.»

او بیشتر توضیح داد: «مردم دوست ندارند انگ بخورند.» به نظر می‌رسید که او درگیر نقش نوو در فرهنگ رژیمی آمریکا شده است. «اما حتی گفتن اینکه این یک بیماری است نیز، به نوعی، انگ زدن به افراد است. همچنین درک می‌کنم که شاخص توده‌ی بدنی معیار خوبی برای تشخیص نیست.»

این چه بود؟ نحوه‌ی بیانش آشنا به نظر می‌رسید، اما نه مثل صحبت‌های یک مدیرعامل. او بیشتر شبیه یک مددکار اجتماعی صحبت می‌کرد. بیماران دیابتی، طبعاً، شایسته‌ی چنین رویکرد انسانی‌ای هستند. اما شاید آن بیماران «آزاردهنده» هم سزاوار این برخوردند—کسانی که بابت غذا و ظاهر بدن خود وحشت‌زده‌اند و به هر قیمتی می‌خواهند ۲۵ پوند وزن کم کنند.

وقتی بحث انسولین را پیش کشیدم، یورگنسن حالت جنگ‌طلبانه گرفت. او گفت: «انسولین هنوز برای ما بازار بسیار مهمی است. ما به این حوزه متعهدیم. این حوزه مثل دیابت نوع ۲ یا چاقی در حال رشد نیست، اما این همان‌جایی‌ست که همه‌چیز آغاز شد. ما هرگز از بیماران دیابت نوع ۱ دست نمی‌کشیم. ما به آن‌ها بدهکاریم. آن را باری بر دوش خود نمی‌دانیم.»


لارس فروئرگارد یورگنسن، مدیرعامل نُوو نوردیسک، در دفتر مرکزی این شرکت در بَگس‌وِر، دانمارک.
عکس: استیون آکیام

چیزی که او را نگران می‌کرد این بود که شرکت‌های رقیب در حال توسعه‌ی بایوسیمیلارهایی برای انسولین هستند که تولیدشان ارزان‌تر از انسولین نوو تمام می‌شود. این‌جا بود که با خودم گفتم: «خب، این هم نوعی طمع معمولی است.»

اما قضیه پیچیده‌تر از این‌هاست. سناریویی که یورگنسن برایم ترسیم کرد، مجموعه‌ای از بن‌بست‌ها را دربر داشت. او گفت: «من نگران آینده‌ی بازاری هستم که در حال تبدیل شدن به یک بازار کالایی‌شده است. اگر شرکت‌های دیگر انسولین‌های بایوسیمیلار تولید کنند و کشورها به سمت استفاده از آن محصولات بروند، ما مجبور خواهیم شد ظرفیت تولیدمان را به داروهای دیگر اختصاص دهیم.»

حتماً، در ادامه ترجمه‌ی کامل و دقیق متن شما به فارسی، مطابق با دستورالعمل‌های تعیین‌شده:

او ادامه داد: «اگر بیماران در نهایت به آن‌ها (داروهای زیستی مشابه) وابسته شوند و آن شرکت‌ها سابقه و دانش لازم برای تولید یک محصول با حاشیه سود پایین را نداشته باشند، و ما ظرفیت تولید خود را به داروی دیگری اختصاص داده باشیم، کمبود انسولین پیش می‌آید. آن‌وقت چه کسی مسئول تأمین نیاز بیماران خواهد بود؟ و تعهد آن‌ها چه خواهد بود؟» مکثی کرد. سپس نگرانی دیگری را ابراز کرد. من انتظار داشتم یورگنسن مانند مردی که بر فراز جهان ایستاده است، با غرور رفتار کند. اما نگرانی‌هایش نگران‌کننده بودند.

او گفت: «آنچه من را نگران می‌کند این است که سیاست‌گذاران بازار را نمی‌فهمند. ما در نُوو نوردیسک تصمیم نمی‌گیریم که بیماران چه مبلغی باید پرداخت کنند. واقعیت این است که برای ما، قیمت انسولین—آنچه دریافت می‌کنیم—به‌سرعت کاهش یافته است. ما برای کسانی که توان پرداخت محصولات ما را ندارند یا بیمه ندارند، برنامه‌های حمایتی داریم.» برنامه‌ی کمک به بیماران نُوو واقعاً اوزِمپیک و انسولین را به آمریکایی‌های واجد شرایط که درآمدشان تا چهار برابر خط فقر است، رایگان می‌دهد.

یورگنسن گفت: «تنها جایی که ما دارو را به این صورت رایگان می‌دهیم، اردوگاه‌های پناهجویان، مناطق جنگی، و ایالات متحده آمریکاست.»

او سپس دوباره به خشم خود از شرکت‌های نظام سلامت اشاره کرد. به گفته‌ی او، در آمریکا، از هر یک دلار درآمد حاصل از فروش انسولین، نُوو ۷۴ سنت آن را به مدیران مزایای دارویی (PBMها)، عمده‌فروشان، و شرکت‌های بیمه می‌دهد. هرگاه PBMها و دیگران برای کسب سهم خود قیمت‌ها را افزایش می‌دهند، سیاست‌گذاران از نُوو می‌خواهند که هزینه‌هایش را کاهش دهد. یورگنسن گفت: «اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، اقتصاد انسولین ممکن است دیگر قابل دوام نباشد. و این من را حسابی می‌ترساند.»

پس مسئله فقط این نیست که یورگنسن، به‌عنوان مدیرعامل، از رقابت با داروهای ارزان‌تر می‌ترسد. بلکه این است که در هر لحظه ممکن است نُوو نوردیسک آن‌قدر تحت فشار نیروهای بازار قرار گیرد که دیگر نتواند به تمام بیمارانش خدمات بدهد. فرض کنید شرکت‌های داروسازی دیگر با تولید زیستی مشابه وارد بازار انسولین شوند و نُوو بخشی از تجارت انسولین را واگذار کند. سپس آن شرکت‌های جدید که تعهد دیرینه‌ای به بیماران دیابتی ندارند و از حاشیه سود پایین این دارو خسته شده‌اند، تولید آن را متوقف می‌کنند. تا آن زمان، ظرفیت تولید انسولین نُوو به داروهای دیگر اختصاص یافته است. ممکن است کمبود انسولین رخ دهد. بیماران دیابتی ممکن است جان خود را از دست بدهند.

به دیابتی‌های نوع یک که می‌شناسم و دوستشان دارم فکر کردم—با پمپ‌های انسولین، قلم‌های تزریق، دستگاه‌های اندازه‌گیری قند خون، و اپلیکیشن‌های پیگیری‌شان. به لحظاتی فکر کردم که قند خونشان افت می‌کند—لرزش، تعریق، تاری دید، اضطراب. حالا من هم ترسیده بودم. نُوو چطور می‌تواند تضمین کند که تأمین نیمی از انسولین مورد نیاز بیماران دیابتی نوع یک در جهان دست‌کم مقرون‌به‌صرفه باقی بماند؟

یورگنسن گفت: «تاریخ ما، هدف ما، ارزش‌های ما وارد میدان می‌شود.»

«اما البته، ما سهام‌داران هم داریم…» جمله‌اش ناتمام ماند. به نظر می‌رسید هرگز پاسخ روشنی دریافت نخواهم کرد. یا شاید اصلاً پاسخ روشنی وجود ندارد.

گویی برای توجیه نگرانی‌های او، خبر بدی در پایان سال ۲۰۲۴ به نُوو نوردیسک رسید. در چهارم دسامبر، شرکت لیلی مطالعه‌ای را منتشر و به‌شدت تبلیغ کرد که نشان می‌داد افراد با استفاده از داروی زپ‌بوند ۲۰ درصد از وزن بدن خود را از دست می‌دهند، در حالی‌که این عدد برای وِگووی تنها ۱۴ درصد بود. بازار با این خبر به یک نقطه داده‌ی واحد محدود شد: درصد کاهش وزن. بیماری‌های متابولیک را فراموش کنید. مانند مجلات براق کنار صندوق فروشگاه، تحلیل‌گران بازار سهام اکنون وسواس لباس‌های کوچک‌تر و بدن‌های ساحلی را داشتند.

سپس، در بیستم دسامبر، زپ‌بوند به‌عنوان نخستین GLP-1 مجوز درمان آپنه خواب را دریافت کرد. در همان هفته، نُوو مطالعه‌ای را منتشر کرد که—به شکلی وارونه—شکستی بزرگ تلقی شد. بیمارانی که داروی جدید کاگری‌سِما، ترکیبی از سمگلوتاید و آنالوگی از هورمونی دیگر، را دریافت کرده بودند، ۲۲.۷ درصد کاهش وزن داشتند. عدد بزرگی به‌نظر می‌رسد. و بیشتر از آنچه زپ‌بوند باعث شده بود. اما نُوو پیش‌بینی کرده بود که بیماران تا ۲۵ درصد از وزن خود را از دست خواهند داد—نه ۲۲.۷ درصد. سرمایه‌گذاران نالیدند و ارزش سهام شرکت ۲۰ درصد افت کرد—یعنی بخشی بزرگ از «وزن» آن از بین رفت.

در دانمارک، در آخرین روزهای اقامتم، احساس جدی بودن شدیدی داشتم. هوای سرد نوردیک به‌نظر از هوای نیویورک شفاف‌تر می‌آمد. با غروب آفتاب، در کنار اسکله‌های کپنهاگ قدم می‌زدم و به تنگه اورسوند خیره شده بودم. در کنار ردیفی از دکل‌های کشتی، دو زوج سالخورده در آب سرد دریا برهنه شنا می‌کردند. با فریاد و لرز به سوی سوناهای کنار ساحل می‌دویدند و می‌پریدند. بدن‌هایشان رها و زیبا بود.

وقتی به دوستان آمریکایی‌ام گفتم که در نُوو نوردیسک بودم، چند نفر از آن‌ها سمگلوتاید را ابزار کنترل پدرسالارانه توسط امپراتوری شرور داروسازی خواندند. معمولاً این نوع آتش را دوست دارم، اما نُوو نشانه‌های امپراتوری شر را نداشت. همه‌ی کسانی که آنجا کار می‌کردند—پژوهشگران، کارکنان کنترل کیفیت، حتی مدیران اجرایی—واقعاً به‌نظر می‌رسید که در چارچوب تنگ بازارها، برای پیشگیری از بیماری، درمان بیماری، و نجات جان انسان‌ها تلاش می‌کنند. به‌نظر می‌رسید این هدف تغییرناپذیر آن‌هاست. این مأموریت اصلی شرکت بود.


دفتر مرکزی نُوو نوردیسک در بَگس‌وِر، دانمارک

برای درک وضعیت یورگنسن، سعی کردم تضاد بین وظیفه‌ی مقدس نُوو و تعهدات مالی‌اش را تحلیل کنم. همه‌ی آن سرمایه‌گذاری، پژوهش، مراقبت، و پرورش مخمر. همه‌ی آن مشاغل. مالیات‌ها. دیوانگی صدای بی‌وقفه درباره‌ی غذا و نظام به‌هم‌ریخته‌ی سلامت در ایالات متحده. و قیمت‌گذاری دولتی—در داخل و خارج. لابی‌گری و بازاریابی. نتیجه‌ای نگرفتم.

برای شرکتی زیست‌فناورانه که توسط یک بنیاد غیرانتفاعی اداره می‌شود تا ترکیب جادویی را بیابد و به سلطه‌ی جهانی و سودی فرازمینی، هرچند موقت، دست یابد، این تقریباً یک معامله‌ی فاوستی بود. نمی‌توانستم این فکر را از ذهنم دور کنم که نُوو روز‌به‌روز بیشتر در تضاد با خود قرار می‌گیرد، مانند بدنی که در حال خوردن لوزالمعده‌ی خود است. و حالا وال استریت «ناامید» شده بود که داروی جدید نُوو بیش از ۲۲ درصد کاهش وزن ایجاد نکرده بود. شاید سرمایه‌گذاران تا زمانی‌که کاهش وزنی ۱۰۰ درصدی نبینند—یعنی حذف کامل بدن انسان—دیگر هرگز به‌طور کامل چراغ سبز به نُوو نشان ندهند.

درباره نویسنده:
ویرجینیا هفرنن؛ یکی از نویسندگان نشریه WIRED است. او نویسنده‌ی کتاب «جادو و فقدان: اینترنت به‌مثابه هنر» است. پیش از پیوستن به WIRED، نویسنده‌ی نیویورک تایمز بوده است.

منبع: Wired