جدیدترین مطالب

فصلنامه «گام سوم» شماره ۳
در این شماره نیز مقالاتی متنوع در موضوعات اقتصاد، آیندهپژوهی، خانواده به همراه بخشهای نوشتار، سیاست و پروندهای با عنوان «آیندهای قمر در عقرب» و بخش ضمیمه نوروزی با عنوان «بزرگ شدن در خاندان مرداک» چاپ شده است.

رقابت برای ترجمه صدای حیوانات به زبان انسان!
در سال ۲۰۲۵ شاهد خواهیم بود که هوش مصنوعی و یادگیری ماشین در خدمت پیشرفت واقعی در درک ارتباطات حیوانات قرار میگیرند؛ پاسخی به پرسشی که از آغاز تاریخ ذهن بشر را به خود مشغول کرده: «حیوانات با یکدیگر درباره چه چیزهایی صحبت میکنند؟»

چگونه مادرم با فرزندپروری ملایم مادربزرگ بهتری شد؟
مادرم وقتی بچه بودم سرم داد میکشید. به او سبک فرزندپروری ملایم را یاد دادم و حالا مادربزرگ فوقالعادهای است. والدینم واقعاً فوقالعاده بودند،من دوست داشته میشدم، از من مراقبت میشد و امنیت داشتم و چون تکفرزند بودم، تمام توجه آنها به من معطوف بود. با این حال، در دهه ۱۹۸۰ سبک متفاوتی از فرزندپروری رایج بود.

چرا فرزندپروری ملایم همیشه کافی نیست؟ نگاهی به روش ساختاریافته
اگر فرزندپروری به شیوه ملایم برایتان کارساز نیست، بهجای آن فرزندپروری ساختاریافته را امتحان کنید.بهعنوان یک مادر و آموزگار، فکر میکنم این روش برای والدین و فرزندان بهتر است. این مقاله بهصورت روایتی از گفتوگویی با پام آلن نوشته شده است؛ بنیانگذار «دیویی»، شرکتی که ابزارهای آموزشی برای والدین و معلمان تولید میکند. متن برای اختصار و وضوح ویرایش شده است.
پربازدیدترین مطالب

هوش مصنوعی و سیاست: چگونه بفهمیم چه چیزی و چه کسی واقعی است؟
اگر خوششانس باشیم، فناوریهای جدید فقط باعث سردرگمی مختصری میشوند. وگرنه، حوزه سیاسی ما میتواند برای همیشه تغییر کند.

روند ۱۰۰ ساله تغییر اشتغال زنان به روایت تصویر
نگاهی به تصاویر صد سال گذشته نشان میدهد که زنان چگونه از جنگهای جهانی تا قرن ۲۱، توانستند مرزهای شغلی را جابهجا کنند و مسیر جدیدی در تاریخ نیروی کار رقم بزنند.

انواع هوش، کاربردهای هوش هیجانی و تقویت آن در کودکان
ین مطلب نگاهی دارد به انواع هوش و نقش مهم آنها در زندگی روزمره و تواناییهای شناختی انسان. همچنین مروری بر هوش هیجانی و کاربردها و روشهای تقویت آن در کودکان.

نویسنده: یان زیلونکا مترجم: نیوشا امیدی ۱۷ تیر ۱۴۰۴
چرا پوپولیستها پیروز میشوند:وعدهی شکستهی دموکراسی لیبرال
ژان-ماری لوپن که تا سن ۹۶ سالگی زندگی کرد، به ما یادآوری میکند که پوپولیسم افراطی راستگرا از زمان شکلگیری دموکراسی لیبرال پس از جنگ جهانی دوم، یکی از ویژگیهای پایدار سیاست اروپا بوده است. او نخستینبار در سال ۱۹۵۶ به پارلمان فرانسه راه یافت، اما هرگز به سطح نفوذی که دخترش امروز از آن برخوردار است، نرسید. دلیل آن هم این بود که در دوران طلایی دموکراسی اروپایی، تقاضا برای پوپولیستها محدود بود.
این مطلب نوشتهای است از یان زیلونکا که در تاریخ ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ با عنوان
Why Populists Are Winning
در وبسایت Social Europe منتشر شده است.
با فروپاشی دموکراسی، رأیدهندگان به پوپولیستها روی میآورند. آیا نوآوری میتواند دموکراسی را از چارچوبهای ازکارافتادهاش نجات دهد؟
ژان-ماری لوپن که تا سن ۹۶ سالگی زندگی کرد، به ما یادآوری میکند که پوپولیسم افراطی راستگرا از زمان شکلگیری دموکراسی لیبرال پس از جنگ جهانی دوم، یکی از ویژگیهای پایدار سیاست اروپا بوده است. او نخستینبار در سال ۱۹۵۶ به پارلمان فرانسه راه یافت، اما هرگز به سطح نفوذی که دخترش امروز از آن برخوردار است، نرسید. دلیل آن هم این بود که در دوران طلایی دموکراسی اروپایی، تقاضا برای پوپولیستها محدود بود.
با این حال، این پویایی در سالهای اخیر بهشدت دگرگون شده است. پوپولیستهای ملیگرا نهتنها در اروپای مرکزی و شرقی، بلکه در ایتالیا، هلند، اتریش و فرانسه نیز با پیروزی در انتخابات ظاهر شدهاند. با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، به نظر میرسد که پوپولیستها برای مدتی طولانی بر چشمانداز سیاسی جهان غرب چیره خواهند بود.
چه چیزی اشتباه پیش رفت؟
بسیاری از مردم، فهرستهایی شخصی از افراد یا عواملی دارند که آنها را مسئول قدرتگیری پوپولیستها میدانند. برخی سرمایهداری، نئولیبرالیسم، مهاجرت یا جهانیشدن را مقصر میدانند. برخی دیگر چین، روسیه، ایالات متحده یا اتحادیه اروپا را عامل این وضعیت معرفی میکنند. فهرستی هم از سیاستمداران لیبرالِ میانهرو، چه چپگرا و چه راستگرا، وجود دارد که در سرزنش موج پوپولیستی سهم دارند. برای عدهای، تقصیر بر گردن مارگارت تاچر است؛ برای برخی دیگر، تونی بلر. عدهای گرهارد شرودر یا آنگلا مرکل را سرزنش میکنند و برخی نیز به نیکولا سارکوزی یا امانوئل مکرون اشاره دارند.
اگرچه میتوان این فهرست را ادامه داد، اما نمیتوان از استدلال پژوهشگر برجستهی حوزهی پوپولیسم، کاس مود، چشمپوشی کرد. او در سخنرانی یادبود لئونارد شاپیرو در سال ۲۰۱۹ – که بعدها در نشریهی Government and Opposition منتشر شد – چنین استدلال کرد: «پوپولیسم اساساً واکنشی دموکراتیک اما غیردموکراتیک به دموکراسی لیبرالی است که خود از دموکراتیک بودن تهی شده است.»
یک نظرسنجی اخیر از مؤسسهی Ipsos Knowledge Panel نشان داد که تقریباً نیمی از پاسخدهندگان از نحوهی عملکرد دموکراسی در کشورشان ناراضی هستند. نظرسنجی معتبر دیگری نشان داد که بیش از شصت درصد اروپاییها گفتهاند که «تمایل دارند به دولتها و پارلمانهای ملیِ منتخبِ دموکراتیک خود اعتماد نکنند.» مطالعات متعدد دیگری نیز بر وضعیت متزلزل دموکراسی صحه میگذارند و نشان میدهند که پوپولیستها چگونه از این آسیبپذیری بهرهبرداری میکنند.
موضوع این نیست که نسل جدید رهبران پوپولیست، ذاتاً بااستعدادتر یا کاریزماتیکتر از پیشینیان خود هستند. ماتئو سالوینی بهتر از اومبرتو بوسی نیست؛ خیرت ویلدرس از کاریزمای پیم فورتاین بیبهره است؛ مارین لوپن سخنران بهتری نسبت به پدرش نیست؛ و هربرت کیکل هم مانند یورگ هایدر در جامعهی محلی ریشه ندارد (جالب است که کیکل، کار خود را بهعنوان نویسندهی سخنرانیهای هایدر آغاز کرد).
موفقیت کنونی پوپولیستها ناشی از اعوجاج در دموکراسی لیبرال است؛ همین اعوجاج است که رأیدهندگان را به سوی بدیلهایی غیردموکراتیک و غیراصیل سوق میدهد. پرسش فوری این است: چگونه میتوان رأیدهندگان ناراضی را دوباره به دست آورد؟
پاسخهای گمراهکننده
انتظار میرفت لیبرالها اشتباهات خود را بپذیرند و با بازگرداندن مشروعیت دموکراسی، تقاضا برای پوپولیسم را کاهش دهند. اما متأسفانه چنین نشده است. برخی بر این باورند که بهترین پادزهر پوپولیسم، نوعی پوپولیسم لیبرال است. گروهی دیگر، تکنوکراسی را سد دفاعی در برابر دوران «پساتحقیق» پوپولیستی میدانند. هر دو گروه کارزارهای عمومی گستردهای علیه احزاب و رهبران پوپولیست به راه انداختهاند، اما در بهترین حالت، نتایجی ناچیز به دست آوردهاند و این مسئله چندان هم پیچیده نیست.
هرچند ممکن است سیاستمداران یا احزاب پوپولیست خاص بیاعتبار شوند یا از قدرت کنار گذاشته شوند، این امر به خودیِ خود مشکلی را حل نمیکند، زیرا تقاضای زیرساختی برای پوپولیسم همچنان پابرجاست. شخصیتهایی مانند لوپن، ویلدرس یا کاچینسکی تنها در صورتی جای خود را به پوپولیستهای دیگر خواهند داد که دموکراسی همچنان دچار بحران بماند. هدف باید کاهش تقاضا برای پوپولیسم باشد، نه صرفاً حذف چهرهها یا احزاب خاص پوپولیست.
راهحلهای تکنوکراتیک که از سوی مخالفان پوپولیسم پیشنهاد میشود، ممکن است مشکلات عملی همچون بیثباتی مالی، کسری بودجه یا بحرانهای بهداشتی را حل کند. اما تکنوکراسی اشتراک اندکی با دموکراسی دارد؛ زیرا نقش پارلمانها را تضعیف میکند، مشارکت شهروندان را محدود میسازد و شفافیت تصمیمگیری را کاهش میدهد. هرچند دموکراسی باید هم کارآمد و هم نمایندهی مردم باشد، اما واگذاری تصمیمگیری به کارشناسان یا نهادهای غیرمنتخب، بهویژه در زمانههای دشوار، باعث سرخوردگی مردم میشود. وقتی تصمیمها را تکنوکراتها، دادگاهها یا بانکها میگیرند، دیگر چه نیازی به انتخابات دموکراتیک است؟
مقابله با پوپولیسم از طریق خودِ پوپولیسم، راهبردی حتی بدتر است؛ چرا که به قانونگریزی، عوامفریبی و نژادپرستی مشروعیت میبخشد. مفهوم «پوپولیسم لیبرال» در بنیاد خود دچار تناقض است، زیرا پوپولیسم، تجسم همهچیزهاییست که بنیانگذاران فکری لیبرالیسم با آن مخالف بودند. اگر یک لیبرال، زبان و روشهای یک پوپولیست را در پیش گیرد، دیگر لیبرال نیست. تمام.
راه پیش رو
در سال ۲۰۲۱، پژوهشگرانی از اروپاییها پرسیدند که اگر بخشی از نمایندگان پارلمان ملی حذف شده و جای آنها را هوش مصنوعی با دسترسی به دادههای شهروندان بگیرد، چه احساسی خواهند داشت. شگفتانگیز بود که نیمی از پاسخدهندگان،بهویژه جوانترها با این ایده ابراز خوشبینی کردند. هنوز مشخص نیست که این واکنش ناشی از اعتماد به هوش مصنوعی است یا بیاعتمادی به طبقهی سیاسی. با این حال، این نکته بهروشنی بر نیاز به اصلاحات دموکراتیک فراتر از چارچوبهای سنتی انتخابات، پارلمانها، قانون اساسی و احزاب تأکید دارد. دموکراسی باید با چالشهای جدید ناشی از پیشرفتهای فناورانه، از جمله هوش مصنوعی، نیز مواجه شود.
چارچوب ملیای که دموکراسی در آن عمل میکند، برای جهان دیجیتالی و درهمتنیدهی امروز که ارتباطات و معاملات بهصورت جهانی و متقابل صورت میگیرد، مناسب نیست. علاوه بر این، سرعت کنونی دموکراسی برای جهانی که شبانهروزی و با شتاب اینترنتی عمل میکند، بسیار کند است.
پوپولیستها برای «اصلاح» دموکراسی، خواستار از میان برداشتن حاکمیت قانون، نظام نظارت و توازن، رسانههای مستقل و حقوق اقلیتها هستند. این استبداد بازآراییشده که بهاشتباه «دموکراسی غیراصیل» نامیده میشود، امکان تصمیمگیری سریع بدون مشورت عمومی یا بررسی پارلمانی را فراهم میآورد. اما تصمیمات سریع لزوماً عاقلانه یا مشروع نیستند و همین نکته دلیل شکستهای مکرر رژیمهای خودکامه است. افزون بر این، گرایشهای حاکمیتمحور پوپولیستها با پیوندهای فرامرزیای که اینترنت ایجاد کرده، در تضاد است.
لیبرالها با حقبهجانب بودن، پوپولیستها را بهدلیل فروپاشاندن پایههای سنتی نظم دموکراتیک مورد انتقاد قرار میدهند. اما این انتقاد اغلب به حسرتی نوستالژیک برای دورانی بدل میشود که احزاب سیاسی با جامعهی مدنی پیوندی عمیق داشتند، پارلمانها محل بحثهای واقعی عمومی بودند و وزرا به کارمندان دولتی کارکُشته اعتماد میکردند. امروزه، قدرت در اختیار شبکههای غیررسمیایست که از انقلاب دیجیتال بهرهبرداری کردهاند. این شبکهها با رأیدهندگان مانند مصرفکننده رفتار میکنند، در حالیکه دولتهای ملی تنها بر شهروندان آسیبپذیر یا مهاجران قدرت اعمال میکنند و در برابر شرکتهای چندملیتی که بر ارتباطات، سرمایه و نیروی کار تسلط دارند، ناتواناند.
در چنین شرایطی، مفاهیمی چون «قرارداد اجتماعی» یا «منافع ملی» تقریباً به مفاهیمی مجازی تبدیل شدهاند. نهادهای دموکراتیک موجود در میانجیگری در تعارضات و دستیابی به مصالحههای معنادار ناکام ماندهاند، چرا که «حاکمیت و قدرت از سیاست دولت-ملت سرزمینی جدا شدهاند». فقط کافیست به واکنشهای ضعیف و مردد دولتهای لیبرال اروپایی در برابر اقدامات تحریکآمیز ایلان ماسک نگاه کنیم.
بازگرداندن زمان به عقب ممکن نیست، چرا که انقلابهای دیجیتال و هوش مصنوعی همچنان به پیش میروند. دموکراسی باید خود را با جهانی تطبیق دهد که مردم در آن، متفاوت از دوران طلایی دموکراسی، فکر میکنند، میخواهند و ارتباط برقرار میکنند. هرچند طرحی ازپیشتعیینشده برای دگرگونی دموکراتیک وجود ندارد، اما باید جسارت آزمون را داشته باشیم. آیا میتوانید نام یک اصلاح دموکراتیک مهم را ببرید که از زمان ظهور اینترنت جهانی، بیش از سه دهه پیش، معرفی شده باشد؟
کسبوکارها خود را با عصر دیجیتال تطبیق دادهاند؛ جنایت سازمانیافته نیز همینطور. اما دموکراسی هنوز در قالبی گرفتار است که بیشتر به دوران الکسی دوتوکویل شباهت دارد. اکنون زمان آن فرا رسیده که شکلهای تازهای از دموکراسی الکترونیک را بررسی کنیم شکلهایی که به شهروندان عادی قدرت میدهند. باید با استقبال از حکمرانی چندسطحی، دولتها را وادار کنیم که منابع و تصمیمگیری را با کنشگران محلی و فراملی به اشتراک بگذارند. همچنین، باید از ظرفیت شبکههای غیررسمی برای ارائهی منافع عمومی بهره گرفت. آزمون و خطا همواره با ریسک همراه است، اما اگر همزمان به ارزشهای لیبرال وفادار بمانیم و نوآوری کنیم، شاید بتوانیم از هزارتوی پوپولیسم راهی به بیرون بیابیم.
درباره نویسنده:
یان زیلونکا استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل در دانشگاه ونیز، کافوسکاری، و همچنین در دانشگاه آکسفورد است. جدیدترین کتاب او با عنوان «آیندهی از دسترفته و چگونه آن را بازپس بگیریم»در سال ۲۰۲۳ توسط انتشارات دانشگاه ییل منتشر شده است.