No matches found. ریاکاری در قضاوت کسانی که زیباتر می‌شوند! سه هزار
Advertisement
جدیدترین مطالب
Article Image
فصلنامه «گام سوم» شماره ۳

در این شماره نیز مقالاتی متنوع در موضوعات اقتصاد، آینده‌پژوهی، خانواده به همراه بخش‌های نوشتار، سیاست و پرونده‌ای با عنوان «آینده‌ای قمر در عقرب» و بخش ضمیمه نوروزی با عنوان «بزرگ شدن در خاندان مرداک» چاپ شده است.

Article Image
چالش‌های والدین شاغل: وابستگی به خدمات نگهداری کودک

دیگران فکر می‌کنند من مادر بدی هستم چون بچه‌هایم را به مراکز مراقبت پولی می‌فرستم، اما فرزندانم عاشق مراقبان‌شان و فعالیت‌هایی هستند که با آن‌ها انجام می‌دهند. و این‌که من به کارم ادامه می‌دهم، بهترین تصمیم برای خودم و خانواده‌ام است. مراقبت پولی به این معناست که من زیر فشار انجام هم‌زمان همه‌چیز از پا نمی‌افتم. این نوع مراقبت از سلامت روان من محافظت می‌کند تا بتوانم هم کار کنم و هم مادر باشم، بی‌آنکه به کمک پدربزرگ و مادربزرگ وابسته شوم.

Article Image
الگوریتم جدید برای مقابله با «توهمات» هوش مصنوعی

یکی از مشکلات پایدار ابزارهای هوش مصنوعی مولد امروزی، مانند ChatGPT، این است که اغلب با اطمینان کامل اطلاعات نادرست ارائه می‌کنند. دانشمندان علوم رایانه این رفتار را «توهم» می‌نامند و آن را یکی از موانع اصلی کاربردپذیری هوش مصنوعی می‌دانند. توهم‌ها باعث بروز برخی اشتباهات عمومی شرم‌آور شده‌اند.

Article Image
ای کاش درباره بیکاری این‌ها را می‌دانستم!

آن‌ها نقش بازی می‌کنند. دوستانِ در جستجوی کارتان کاملاً آگاه‌اند که کارفرماها بوی استیصال را از فرسنگ‌ها دورتر حس می‌کنند. آن‌ها باید ذهنیتی با اعتمادبه‌نفس داشته باشند. باید آرامش را وانمود کنند تا واقعاً احساس آرامش کنند، تا این آرامش را به کسانی که کار می‌دهند منتقل کنند. آرامش شغل می‌آورد. روتین حس آرامش می‌دهد. همه‌چیز خوب است. وحشت، دشمن شماست. باید آن را سرکوب کنید.

پربازدیدترین مطالب
Article Image
هوش مصنوعی و سیاست: چگونه بفهمیم چه چیزی و چه کسی واقعی است؟

اگر خوش‌شانس باشیم، فناوری‌های جدید فقط باعث سردرگمی مختصری می‌شوند. وگرنه، حوزه سیاسی ما می‌تواند برای همیشه تغییر کند.

Article Image
روند ۱۰۰ ساله تغییر اشتغال زنان به روایت تصویر

نگاهی به تصاویر صد سال گذشته نشان می‌دهد که زنان چگونه از جنگ‌های جهانی تا قرن ۲۱، توانستند مرزهای شغلی را جابه‌جا کنند و مسیر جدیدی در تاریخ نیروی کار رقم بزنند.

Article Image
انواع هوش، کاربردهای هوش هیجانی و تقویت آن در کودکان

ین مطلب نگاهی دارد به انواع هوش و نقش مهم آنها در زندگی روزمره و توانایی‌های شناختی انسان. همچنین مروری بر هوش هیجانی و کاربردها و روش‌های تقویت آن در کودکان.

...

نویسنده: شئون هان        مترجم: نیوشا امیدی        ۲۶ مرداد ۱۴۰۴

ریاکاری در قضاوت کسانی که زیباتر می‌شوند!

برای آن دسته که با این اصطلاح آشنا نیستند، «چهره‌گرایی» به معنای تبعیض بر مبنای جذابیت ظاهری است. در حالی که بیشتر اشکال تبعیض، اغلب بنا به تعریف، به گروه‌های خاصی محدود می‌شوند،برای مثال، زن‌ستیزی نمی‌تواند متوجه مردان باشد،چهره‌گرایی هیچ‌کس را مستثنی نمی‌کند.


این مطلب نوشته‌ای است از شئون هان که در تاریخ ۲۵ سپتامبر ۲۰۲۳ با عنوان
The Hypocrisy of Judging Those Who Become More Beautiful
در وب‌سایت Wired منتشر شده است.


در حالت عادی، اصلاح کاستی‌هایی که از کنترل ما خارج‌اند، قابل ستایش به شمار می‌رود. پس چرا مردم به افرادی که ظاهرشان را تغییر می‌دهند، با دیده‌ی تحقیر می‌نگرند؟

هنگامی که اخیراً مطلبی درباره‌ی جراحی افزایش قد می‌خواندم، نمی‌توانستم حس نکنم که در تمام این ماجرا چیزی از جنس پوچی وجود دارد. اگرچه قد من کاملاً متوسط است،من ۵ فوت و ۹ اینچ هستم، با تشکر؛احساس همدردی صادقانه با مردانی که در آن مقاله معرفی شده بودند، برایم آسان نبود. حتی وقتی چنین احساسی پیدا می‌کردم، با نوعی دلسوزی آمیخته به طنز تراژیک همراه بود؛ مانند کسی که به کشاله‌ی رانش ضربه خورده است.

با این حال، از آن زمان به بعد، به این ظن افتاده‌ام که واکنش غریزی‌ام به جراحی افزایش قد، یا اساساً هر جراحی‌ای که با هدف افزایش جذابیت فیزیکی انجام شود، ممکن است با آرمان‌های برابری‌طلبانه در تضاد باشد. زیبایی ظاهری امری کاملاً اتفاقی است و هیچ کنترلی بر جذابیت بدنی خود ندارید،درست مانند محل تولدتان. «ده از ده» نبودن، به‌خودی‌خود نباید مایه‌ی شرم یا افتخار باشد، همان‌طور که دوک‌زاده نبودن نیز چنین نیست. به‌طور معمول، اصلاح نابرابری‌هایی که از اراده‌ی ما خارج‌اند، نباید نکوهیده تلقی شود. با این حال، تمایل به انجام تغییرات عمده‌ی ظاهری اغلب بی‌نزاکتی یا ابتذال تلقی می‌شود؛ گرچه چنین اقداماتی مستقیماً به نوعی تبعیض فراگیر اما نادیده‌گرفته‌شده می‌پردازد: «چهره‌گرایی.»

برای آن دسته که با این اصطلاح آشنا نیستند، «چهره‌گرایی» به معنای تبعیض بر مبنای جذابیت ظاهری است. در حالی که بیشتر اشکال تبعیض، اغلب بنا به تعریف، به گروه‌های خاصی محدود می‌شوند،برای مثال، زن‌ستیزی نمی‌تواند متوجه مردان باشد،چهره‌گرایی هیچ‌کس را مستثنی نمی‌کند. و منظورم واقعاً هیچ‌کس است؛ چراکه گذر زمان حتی به زیباترین چهره‌های تحسین‌شده نیز خیانت می‌کند. به یاد بیاورید که در فیلم «تاپ گان ۲»، کلی مک‌گیلیس با جنیفر کانلی جایگزین شد. اگر مشخصاً اشاره به مک‌گیلیس جنسیت‌زده به نظر می‌رسد، دلیلش این است که واقعاً چنین است،چهره‌گرایی بعدی جنسیتی هم دارد، زیرا تام کروز پس از ۳۶ سال دوباره همان نقش را بازی کرد. (همین‌طور ایندیانا جونز و بسیاری از جیمز باندها، در حالی که چارلی مدام فرشتگانش را عوض می‌کند.)

البته حتی بیرون از هالیوود هم، جذابیت سودآور است. روانشناس نانسی اتکاف در کتاب سال ۱۹۹۹ خود با عنوان بقای زیبارویان: علم زیبایی، با ارائه‌ی آماری تأثیرگذار چهره‌گرایی را نشان داد: تنها دو رئیس‌جمهور آمریکا، جیمز مدیسون و بنجامین هریسون، قدی کمتر از میانگین داشته‌اند. نظام حقوقی نیز در امان نیست؛ افراد جذاب‌تر معمولاً احکام سبک‌تری دریافت می‌کنند و جریمه‌های کمتری می‌پردازند. مطالعه‌ای در سال ۲۰۲۱ که توسط جامعه‌شناسان دانشگاه‌های هاروارد و واشینگتن در سنت لوئیس انجام شد، حتی نشان داد که نابرابری‌های درآمدی ناشی از جذابیت ادراک‌شده، با فاصله‌ی درآمدی سیاه‌پوستان و سفیدپوستان برابری می‌کند یا حتی از آن فراتر می‌رود.

در دستان مکانیزم‌های تکاملی چون عروسک خیمه‌شب‌بازی ، به‌راستی، حتی پرندگان نیز جفت خود را بر اساس پر و بالشان انتخاب می‌کنند ، انسان‌ها همواره درگیر چهره‌گرایی بوده‌اند؛ پدیده‌ای که شاید حتی موجب نابودی یک یا دو تمدن نیز شده باشد. (بعید نیست اگر هلن یا کلئوپاترا چهره‌ای معمولی داشتند، تاریخ مسیر متفاوتی را طی می‌کرد.) با این حال، چهره‌گرایی هنوز واژه‌ای نسبتاً ناشناخته باقی مانده و وارد گفتمان انتقادی رایج نشده است؛ حتی تعداد اندکی از پژوهشگران نیز به آن پرداخته‌اند.

نزدیک‌ترین معادل این واژه، یعنی «امتیاز زیبا بودن»، بار معنایی سبک‌سرانه‌ای دارد که اهمیت جدی آن را خدشه‌دار می‌کند؛ و شاید همین یکی از دلایل نادیده‌گرفتن «چهره‌گرایی» باشد: زیبایی معمولاً مفهومی سطحی و کم‌اهمیت پنداشته می‌شود. یکی دیگر از چالش‌های بحث درباره‌ی چهره‌گرایی، مرز مبهم میان قربانیان و عاملان آن است. ادعای قربانی‌بودن، به‌نوعی اعتراف به زشت‌بودن است؛ و برچسب زدن این عنوان به دیگری، خود نوعی توهین تلقی می‌شود. (واقعیت آن است که شاید همه‌ی ما در نقش هر دو، هم ستم‌دیده و هم ستم‌گر، ایفای نقش می‌کنیم.) پیچیدگی‌های دیگری نیز وجود دارند، چراکه ورود به حیطه‌ی چهره‌گرایی می‌تواند موجب تفاسیر ناآگاهانه و مغرضانه شود. اگر جراحی افزایش قد را در سطح اجتماعی پذیرفتنی بدانیم، آیا قد کوتاه را با نقص زیستی هم‌سنگ می‌پنداریم؟ آیا عدم تقارن چهره تبدیل به نوعی بیماری مادرزادی می‌شود؟ آیا در این صورت، غیبت زیبایی را بیمارگونه تلقی نمی‌کنیم؟

با گذشت زمان، غیر اخلاقی بودن چهره‌گرایی به اندازه‌ی زن‌ستیزی یا نژادپرستی آشکار خواهد شد. زبان دقیق‌تری برای توصیف آن پدید خواهد آمد و امکان بحث درباره‌اش بدون ترس از حذف شدن فراهم می‌شود. اما من اینجا هستم تا ادعایی فراتر از این مطرح کنم که چهره‌گرایی صرفاً ناپسند است. ادعای من این است که در آینده، انگ زدن به افرادی که دگرگونی‌های عمده‌ی فیزیکی را تجربه می‌کنند ، مانند جراحی‌های زیبایی ، غیراخلاقی قلمداد خواهد شد. نه‌تنها مرتبط دانستن این تمایلات با «خودشیفتگی» برداشتی نادرست است، بلکه پذیرش آسان‌تر این دگرگونی‌های فیزیکی، می‌تواند گامی به‌سوی جامعه‌ای برابرتر باشد.

اجازه دهید برخی اصطلاحات را روشن کنیم. من از واژه‌ی «دگردیسی» برای اشاره به تغییرات عمده‌ی ظاهری استفاده می‌کنم؛ هم به این دلیل که اصطلاحی وقارآمیز و به‌دور از تمسخرهای رایج واژه‌هایی چون «جراحی زیبایی» است، و هم به این خاطر که در آینده، ارتقاهای ظاهری لزوماً به عمل جراحی نیاز نخواهند داشت. این فرایندهای دگردیسی ، یا شاید واژه‌ی «خدمات» مناسب‌تر باشد ، ممکن است غیر تهاجمی و برگشت‌پذیر باشند، و از لحاظ دشواری، چیزی فراتر از یک فیشال صورت نباشند، و هزینه‌شان از یک سرم رتینول جدید بیشتر نباشد.

این چشم‌انداز دگردیسی نباید با نمونه‌های منفی و اغراق‌آمیزی که تاکنون ذهنیت عمومی را شکل داده‌اند، اشتباه گرفته شود،مثل وسواس TMZ بر «جراحی‌های زیبایی ناموفق» یا چهره‌ی «غیرقابل‌شناسایی» مدونا در مراسم گرمی ۲۰۲۳. همچنین این موضوع هیچ ربطی به «فراتنی‌گرایی» (Transhumanism) ندارد؛ پدیده‌ای که شامل ارتقاهایی فراتر از توانایی‌های طبیعی بدن انسان می‌شود، مانند داشتن قد ۹ فوت. در چارچوب مرزهای طبیعت، بگذارید تخیل علمی-تخیلی شما آزادانه پرواز کند: پوشش هولوگرافیکی فوق‌نازک که به صورت می‌چسبد، وسیله‌ای زیرپوستی و قابل جداسازی که ساختار جمجمه و صورت را تغییر می‌دهد، یا دستگاهی بدون عوارض جانبی که کودکان می‌توانند مانند ارتودنسی برای مدتی از آن استفاده کنند تا به‌تدریج قد بکشند.

رد کردن «دگردیسی» به این دلیل که زیبایی «مصنوعی» نامشروع است، وسوسه‌انگیز به نظر می‌رسد؛ اما بلافاصله با این پرسش مواجه می‌شویم که مرز میان طبیعی و مصنوعی را باید کجا کشید؟ ارتودنسی پذیرفته شده است، اما جراحی پلک دوبل نه؟ چرا؟ چون در آن از چاقوی جراحی استفاده شده؟ چون چند گرم خون ریخته شده؟ لیزیک چه می‌شود؟ این عمل، در جامعه کاملاً پذیرفته شده است، اما اگر با خودمان صادق باشیم، گاهی بیش از آن‌که یک اقدام اصلاحی باشد، کارکرد زیبایی دارد. شما می‌توانید در مرزکشی میان دگردیسی‌های قابل‌قبول و غیرقابل‌قبول، دائماً جابه‌جا کاری کنید،اما این خطوط آن‌قدر دوباره ترسیم خواهند شد تا با شهود و سلیقه‌ی شخصی افراد هم‌راستا شوند.

حتی اگر مرز قابل‌قبولی بیابیم، این ادعا که دگردیسی منجر به زیبایی‌ای غیرواقعی یا کم‌ارزش می‌شود، به معنای انکار زیبایی گروه بزرگی از انسان‌هاست. به‌عنوان مثال، به افرادی فکر کنید که تحت جراحی‌های تأیید جنسیت یا جراحی‌های فمینیستی‌سازی چهره قرار می‌گیرند،مانند بازطراحی فک پایینی. آیا این یعنی زیبایی برای افراد ترنس ممنوع است؟ (با این حال، حتی بهترین ما هم ممکن است در این زمینه تعصب داشته باشیم. لوسی سانت، در شرح روند تغییر جنسیت خود، اخیراً نوشته است: «در آن زمان، برای من، تراجنس‌گرایی چیزی آلوده و غیراصیل به نظر می‌رسید. همین باعث شد که خودم را از هر اقدام دیگری بازدارم.»)

واقعیت آن است که ما همین حالا نیز از منطقی متناقض برای ارزیابی زیبایی طبیعی و مصنوعی استفاده می‌کنیم. ما اشیای مصنوعی را به دلیل داشتن ظاهری طبیعی تحسین می‌کنیم،خانه‌ی «فالینگ‌واتر» اثر فرانک لوید رایت نمونه‌ی کلاسیک انطباق با طبیعت است،اما پدیده‌های طبیعی‌ای را که نظم مصنوعی از خود نشان می‌دهند، نیز می‌ستاییم؛ مانند تنگه‌ی آنتلوپ در منطقه‌ی نواجوی آمریکا یا تپه‌های موریانه که شبیه به شهرهای برنامه‌ریزی‌شده‌اند. نگران نباشید؛ کنار گذاشتن تعصب‌های پاک‌دینانه نسبت به زیبایی تغییرنیافته، به معنای پذیرش نسبی‌گرایی نیست. تنها به این معناست که شما پذیرفته‌اید پنجره‌ی پذیرش زیبایی (Overton window) پیوسته در حال تغییر است.

داستان «دوست داشتن آنچه می‌بینی: یک مستند» از تد چیانگ، حول مفهومی به نام «کالیاگنوزیا» می‌چرخد؛ یک فرآیند برگشت‌پذیر که توانایی درک زیبایی ظاهری را از فرد می‌گیرد. وقتی از مادر شخصیت اصلی پرسیده می‌شود که چرا دخترش را در مدرسه‌ای ثبت‌نام کرده که تمام دانش‌آموزان آن تحت کالیاگنوزیا قرار می‌گیرند، او پاسخ می‌دهد (تأکید از نویسنده است):

«یادم هست وقتی برای اولین بار از مدرسه بازدید کردم، دیدم که کلاس دوازده‌ساله‌ها در حال رأی‌گیری برای ریاست کلاس هستند، و دختری را انتخاب کردند که یک سمت صورتش دچار سوختگی بود. او با خودش راحت بود، بچه‌هایی که در مدرسه‌ای دیگر شاید طردش می‌کردند، او را دوست داشتند. و من با خودم گفتم، این همان محیطی است که می‌خواهم دخترم در آن بزرگ شود.»

تراژدی واقعی فرهنگی که دگردیسی را دلسرد و منع می‌کند، فراتر از آمارهایی است که دفتر ملی تحقیقات اقتصادی ارائه می‌دهد،مانند کاهش ۵ درصدی در میانگین حقوق. چنین فرهنگی ممکن است مانع از آن شود که انسان‌ها بتوانند زندگی‌ای کامل و شکوفاشده را تجربه کنند.

بی‌رحمانه‌ترین نتیجه‌ای که تاکنون در مطالعات مربوط به چهره‌گرایی دیده‌ام، بار دیگر همان نتیجه‌ی ساده را تکرار می‌کند: افراد جذاب‌تر، اجتماعی‌تر و شادتر هستند. کودکی که زیباتر تلقی می‌شود، توجه و تشویق بیشتری دریافت می‌کند؛ همین امر موجب تقویت اعتمادبه‌نفس و گشودگی او نسبت به جهان شده و فرصت‌های بیشتری برای دوستی‌ها و تجربه‌ها برایش فراهم می‌آورد.

در نهایت، استدلال من بر چند اصل ساده استوار است. اول: تبعیض‌ قائل شدن نسبت به انسان‌ها بر پایه‌ی چیزهایی که در کنترل‌شان نیست، غیراخلاقی است. دوم: ما کنترلی بر زیبایی فیزیکی خود نداریم. سوم: جامعه، به‌طور ناعادلانه‌ای به افراد زیباتر امتیاز می‌دهد.

چهارم: ناعادلانه بودن، بد است. (اگر با این گزاره مخالفید، دیگر کاری از من ساخته نیست.) تصور این‌که ممکن است بهترین دنیای ممکن برای زندگی شما، صرفاً به‌دلیل نتیجه‌ای دل‌بخواهی از بخت‌آزمایی ژنتیکی،مثلاً چند اینچ کوتاه‌تر بودن استخوان ران یا فاصله‌ی بین چشمانتان،برای شما دور از دسترس باشد، واقعاً نگران‌کننده است.

پنجم: دگردیسی راهی برای غلبه بر این بی‌عدالتی است. این که جامعه همزمان کسانی را که از زیبایی ظاهری بهره‌ای ندارند تنبیه می‌کند، و همان‌ها را زمانی که در پی کسب آن هستند نکوهش می‌کند، ریاکاری شرم‌آور است.

اکنون زمان آن رسیده که درِ این چند قوطی کرم را که گشودم، دوباره ببندم.

من نمی‌گویم باید زیبایی فیزیکی را نفی کنیم. باور دارم که هر انسانی حق بهره‌مندی از زیبایی فیزیکی را دارد.

به بیان دیگر، من نه ضد زیبایی‌ام، نه‌چندان طرفدار آن، بلکه مدافع برابری هستم. همچنین ادعا نمی‌کنم که زیبایی غیراخلاقی است. در بُعدی بنیادی‌تر، باور دارم که تلاش برای تعریف زیبایی از منظر اخلاق، کاری بی‌نهایت ملال‌آور است. این دیدگاه در مقاله‌ی اخیر جانی تاکار با عنوان «درباره‌ی سطحی‌نگری» نیز بازتاب یافته، جایی که او می‌نویسد: «چیزهایی در آسمان و زمین وجود دارند که در فلسفه‌ی اخلاقی و سیاسی امروز حتی به خواب هم نمی‌آیند.» این مقاله که با توصیف زیبایی زنی آغاز می‌شود که همسر نویسنده نیست،اعترافی جسورانه که تنم را لرزاند،چون دارویی تلخ اما مؤثر، ما را به یاد می‌آورد که هر چیز سطحی، الزاماً سطحی‌نگر نیست. (استدلال‌هایی که زیبایی را به‌عنوان ارزشی سیاسی و ناعادلانه رد می‌کنند، دیگر بی‌اثر شده‌اند، و این دیدگاه از سوی بسیاری از متفکران، از جمله الین اسکَری و کتاب موجز او با عنوان درباره‌ی زیبایی و عادل بودن، به چالش کشیده شده است،که در این‌باره داوری را به او وام می‌گذارم.)

ممکن است این نگرانی مطرح شود که دگردیسی، به نوعی باعث بی‌ارزش شدن «زیبایی درونی» شود. اما برعکس، من باور دارم که دگردیسی می‌تواند ما را از وقت و انرژی بی‌اندازه‌ای که اکنون صرف ظاهرمان می‌کنیم، رها سازد. جمله‌ای را به سقراط نسبت می‌دهند: «زیبایی، استبدادی کوتاه‌عمر است.» این گفته را می‌توان چنین تعبیر کرد که افراد زیبا تا زمانی که زیبایی‌شان باقی است، قدرتی غیررسمی در اختیار دارند. اما می‌توان آن را به‌گونه‌ای دیگر نیز خواند: این‌که نبودِ زیبایی می‌تواند افراد را زیر فشارهای اجتماعی، شکنندگی روانی، و احساس ناامنی ریشه‌دار به زانو درآورد. آن کودک در داستان چیانگ که «با خودش کاملاً راحت بود»، هیچ زمانی را صرف دل‌مشغولی نسبت به ظاهرش نمی‌کرد. دگردیسی می‌تواند راهی به‌سوی آینده‌ای باشد که در آن، افراد بدون دغدغه‌ی جذابیت ظاهری زندگی کنند، و این آزادی را به ما بدهد که وقتمان را صرف پیگیری دیگر ابعاد زندگی کنیم.

اما آیا برداشتن ممنوعیت از دگردیسی، به نوعی «مسابقه» برای جمع‌آوری ویژگی‌های ظاهری جذاب‌تر منجر نخواهد شد؟ با پذیرش این‌که دو نظام ارزشی نابرابر را با هم مقایسه می‌کنم، به‌نظر می‌رسد مفهوم «منفعت نهایی» (marginal utility) در مورد دگردیسی نیز صدق کند. مشابه پژوهش‌هایی که نشان می‌دهند فراتر از درآمد سالانه‌ی ۷۵ هزار دلار، رضایت فردی به‌طور چشمگیری افزایش نمی‌یابد، احتمال دارد که پس از رسیدن به سطحی مشخص از زیبایی خودادراک‌شده، دگرگونی‌های بیشتر سود چندانی به همراه نداشته باشند. در نقطه‌ای خاص، فردی که خود را به‌اندازه‌ی کافی جذاب احساس می‌کند، احتمالاً وقت و پولش را به اولویت‌های دیگری اختصاص خواهد داد.

حتی همین حالا که مشغول نوشتن این جملات هستم، احساس می‌کنم موضعم با شهودم در تضاد است؛ انگار گروهی درونی در ذهنم در حال اعتراض هستند. و در حال حاضر، دلایل خوبی برای وجود این تابوها وجود دارد. فراموش نکنیم که دگردیسی، مشروط به چند «اگر» بزرگ است: اگر مقرون‌به‌صرفه باشد، اگر ایمن باشد، و اگر قابل برگشت باشد.

اگر می‌توانستم همین حالا و با هزینه‌ای معادل یک اصلاح موی خوب، به قد ۶ فوت و ۳ اینچ برسم، واقعاً دلیل قانع‌کننده‌ای برای مخالفت با آن نمی‌دیدم. اما در حال حاضر، چنین دگردیسی‌ای ممکن است به استخوان‌های خردشده‌ی ران و حساب بانکی خالی منتهی شود. افزون بر این، باید گفت که مهارت بسیاری از جراحان، بی‌پرده بگوییم، هنوز چندان بالا نیست. و مسئله‌ی بازگشت‌ناپذیری نیز مطرح است. پشیمانی از یک تتو یک چیز است؛ اما تغییرات دائمی در چهره‌تان، چیز کاملاً متفاوتی است. و سپس مسئله‌ی انتظارات واقع‌گرایانه مطرح می‌شود. نوجوانان، برای مثال، ممکن است هنوز پختگی لازم را نداشته باشند تا تفاوت میان آن‌چه واقعی است و آن‌چه برای بدن‌شان مناسب است را تشخیص دهند. استفاده از عکس‌های «یَس‌سازی‌شده» (Yassified) به‌عنوان مرجع برای دگردیسی، مانند این است که از یک معمار بخواهید خانه‌تان را بر اساس نقاشی‌ای از اِشر طراحی کند. (این‌جاست که دیگر وارد قلمرو فراتنی‌گرایی شده‌ایم.)

با این‌همه، حتی اگر فردا دگردیسی به واقعیتی در دسترس بدل شود، آیا من قادر خواهم بود خود را با تغییرات سریع در «پنجره‌ی زیبایی قابل‌قبول» (Overton window) وفق دهم؟ مردانی که آرایش می‌کنند، دیگر مرا شگفت‌زده نمی‌کنند؛ اما دیدن فردی که خودش را چنان تغییر داده که دیگر قابل شناسایی نیست، همچنان ممکن است مرا مبهوت کند.

این است وضعیت چهره‌گرایی،یا به بیان دقیق‌تر، نادیده‌گرفته‌شدن آن. حتی در حالی که علیه انگ زدن به دگردیسی استدلال می‌کنم، ممکن است خودم هنوز اسیر تعصبات زمانه‌ باشم. اما در آینده‌ای که در آن زیبایی فیزیکی به‌راحتی در دسترس باشد، زیبایی خیره‌کننده دیگر چندان مهم جلوه نخواهد کرد. آن زمان، همه‌ی ما یاد خواهیم گرفت که زیبایی را با سبُکی بر تن کنیم.

تا آن زمان، مقابله با چهره‌گرایی یک ضرورت اخلاقیِ همچنان تحقق‌نیافته باقی خواهد ماند.
زیبایی، برخلاف گفته‌ی سقراط، شاید طولانی‌ترین استبداد تاریخ باشد.


درباره نویسنده:
شئون هان نویسنده و برنامه‌نویسی است ساکن پالو آلتو، کالیفرنیا. نوشته‌های او در نشریاتی چون نیویورکر، آتلانتیک، کوانتا مگزین و دیگر رسانه‌ها منتشر شده‌اند.

منبع: Wired