جدیدترین مطالب
فصلنامه «گام سوم» شماره ۱
در این شماره، مقالات متنوعی در موضوعات اقتصاد، آینده مشاغل، آیندهپژوهی، خانواده، تغییرات اقلیمی و سیاست به همراه بخشها نوشتار، شرح مفصل، گفتوگو و پروندهای با عنوان «شک عمیق» چاپ شده است.
صنعت بازی و شمشیر دو لبه هوش مصنوعی
بازیهای ویدیویی با قدرت هوش مصنوعی سریعتر تولید میشوند، اما این موضوع چه تاثیری بر کیفیت بازیها و آینده شغلی هنرمندان و کارگران صنعت بازیسازی دارد؟ این مقاله شما را به عمق این چالش میبرد.
بایدها و نبایدهای اشتغال نوجوانان
اشتغال نوجوانان میتواند فرصتی برای یادگیری مهارتهایی مثل مدیریت زمان یا تقویت اخلاق کاری باشد یا میتواند به کابوسی تبدیل شود. همه آنچه والدین باید بدانند را اینجا بخوانید.
پایان اینفلوئنسرها
در جهانی که اینفلوئنسرها در حال افزایش بیرویه هستند و دامنه توجه انسان کمتر از چند ثانیه شده است، چه اتفاقی برای ارزش واقعی محتوا خواهد افتاد؟ این مقاله به بررسی اشباع شبکههای اجتماعی از اینفلوئنسرها و تأثیر آن بر کیفیت ارتباطات و فرهنگ دیجیتال میپردازد.
نویسنده: استفان چاو مترجم: نیوشا امیدی ۱۳ شهریور ۱۴۰۳
چرا هر پدری باید با کودک نوپای خود سفر کند
در چنین سفری پدر و کودک نوپایش از منطقه راحتی خود خارج میشوند و چنین تجربهای یک دوستی ماندگار بین آنها ایجاد میکند و در نهایت درک بهتری از بودن در نقش مادران و همسران را به پدر منتقل مینماید.
این مطلب نوشتهای است از استفان چاو که در تاریخ ۸ مارس ۲۰۱۶ با عنوان
Why every father should bring his toddler out for a mini adventure
در وبسایت Medium منتشر شده است. ترجمه این مطلب توسط نیوشا امیدی انجام شده و در اختیار خوانندگان گرامی قرار میگیرد.
مدتی در اواخر سال گذشته، کمی وقت آزاد در برنامه کاری خود پیدا کردم. دخترم کمی بیشتر از ۲ سال داشت و متوجه شدم آگاهی او از دنیای اطرافش بیشتر شده است. من همیشه این میل را دارم که تجربه و دانش خود را به او منتقل کنم و بهترین راه به نظر من این نیست که به او بگویم، بلکه خودم دنیا را به او نشان دهم.
متوجه شدم که یک بازه ۸ روزه آزاد دارم، بنابراین بلافاصله برای فردای آن روز، که شب کریسمس بود، بلیط هواپیما خریدم. ما مادر را با خود نبردیم زیرا او باید کار میکرد، بنابراین بهانه خوبی برای یک ماجراجویی کوچک برای پدر و دختر شد.
قوانین ساده بودند
- خواستم این سفر حال و هوای خودمانی، سرسختانه و تقریبا بدون برنامهریزی داشته باشد. برای همین تصمیم گرفتم اتاقها را فقط یک روز قبل رزرو کنم تا برنامه سفرم خودجوش و انعطافپذیر بماند.
- میخواستم از شهرهای بزرگ دور بمانم زیرا قصد داشتم زمان جداگانهای را با دخترم بگذرانم و نه اینکه فقط به یک مسیر گردشگری معمولی بروم.
- به خودم قول دادم که ذهنم را باز نگه دارم و به دختر کوچکم اجازه دهم مسیر سفر را تعیین کند.
به طور خلاصه، فکر میکنم این یکی از بهترین سفرهایی بود که در زندگیام داشتم و قطعا یکی از سفرهایی است که با دخترم به یاد میآورم.
ما در نهایت با دوچرخه در امتداد ساحل شرقی تایوان دوچرخهسواری کردیم، با بچهی حیوانات در یک مزرعه معاشرت کردیم، سوار قایقهای ماهیگیری شدیم، قطارها را تعقیب کردیم، از تپهها بالا رفتیم و با هم در برابر طوفان پناه گرفتیم و بیشتر از آنکه کجخلقی کنیم، با هم خندیدیم.
این چیزی است که یاد گرفتم
* کودکان خردسال روشهای پیچیدهای برای برقراری ارتباط دارند. آنها بسیار باهوشتر، همدلتر و درککنندهتر از آنچه من فکر میکردم هستند. متوجه شدم که برقراری ارتباط با او بوسیله زبان و منطق بزرگسالان بسیار آسانتر است. ما در یک سرزمین غریب با هم بودیم و اغلب هر دو از منطقه راحتی خود خارج میشدیم. هر چه زودتر متوجه شدیم که یک تیم برابر هستیم و برای حمایت و تأیید اخلاقی به یکدیگر نیاز داریم، وضعیت سریعتر به سمت بهتر شدن پیش رفت.
«همسران و مادران، اگر میخواهید همسرتان بفهمد که بودن در نقش شما چه حسی دارد، او را قانع کنید که بدون شما با فرزندتان به یک سفر برود.»
* بیشتر ترسها بیاساس بودند. وقتی برای اولین بار این سفر را به دوستان و خانوادهام گفتم، اولین سوالها (و فرضیهها) رایج این بود که «کودک چطور چرت بعد از ظهرش را میزند؟»، «کودک به مادرش نیاز دارد!»، «این روال عادی برای او نیست. او میتواند وقتی خیلی بزرگتر است این کار را انجام دهد!». من تصور میکنم این دلایل موجهی هستند، اما ما همچنین خودمان را در جهانی زندگی میکنیم که به طور فزایندهای محافظتشده است، جایی که همه چیز از چنگال تا لبه میز و کفپوش برای ایمنی کودک طراحی شده و برای ترس والدین بازاریابی شده است. من میفهمم که والدین از جمله خودم طرف امن همه چیز را میخواهند، اما مشکل اینجاست که برای تجربیات جالب زندگی باید کمی ریسک کنیم. کمی ریسک کنید، اما مطمئن شوید که نظارت و عقل سلیم بزرگسالانه وجود دارد.
* در آسیا، جایی که من زندگی میکنم، تمایل زیادی وجود دارد که همه چیز خود را به فرزندتان بدهید. این موضوع البته مورد انتظار است و بخشی از آن به تفکرات ریشهدار در کنفوسیوسگرایی برمیگردد. با این حال، در پکن، جایی که زندگی میکنم، میبینم که بسیاری از والدین برای فرزندان خود فداکاری میکنند، اما در عین حال شاهد هستم که کودکان در سنین نسبتاً کم، لوس و نازپرورده میشوند. نمیتوانستم تحمل کنم که ببینم کودکان ۳ یا ۵ ساله به والدین و پدربزرگ و مادربزرگ خود در ملا عام سیلی میزنند، و مطمئناً نمیخواهم فرزندم چنین رفتاری داشته باشد. با بردن او به محیطهای مختلف و تجربه جنبههای مختلف تایوان، او به سرعت یاد میگیرد که با نوع دنیای ما سازگار شود.
* این واقعا یک تجربه باورنکردنی برای یک پدر است. من شخصا و مستقیما دوران بارداری را تجربه نکردم، و اگرچه همیشه به عنوان تشویقکننده در کنار بودهام. فکر میکنم احساس میکردم از کل تجربه کنار گذاشته شدهام. دخترم به طور طبیعی بیشتر به مامان میچسبد و پدر همیشه گزینه دوم یا سوم است. در یک سفر اختصاصی با کوچولوی خودم و با حداقل حواسپرتی، بالاخره فرصت داشتم تا یک پدر تماموقت باشم. بله، باید پوشک عوض کنم، شیر بدهم، بخوابانمش، اما همه اینها خیلی راحت است. نکته عالی این است که من توانستم هم پدر باشم و هم از او حمایت کنم.
* بله، باعث میشود از مادر و شریک زندگیتان بسیار بیشتر قدردانی کنید. هنوز نمیدانم مادران چگونه این کار را انجام میدهند، اما اکنون قدردانی عمیقتری نسبت به آنها دارم. همسران و مادران، اگر میخواهید همسرتان بفهمد که بودن در نقش شما چه حسی دارد، او را قانع کنید که بدون شما با فرزندتان به یک سفر برود. ناگهان از تکتک اتفاقاتی که میافتد آگاه میشوید. و علامت برای تشخیص زمان لجبازی و کجخلقی وجود دارد. مثلا زمانی که یک «بله» آرام به معنای «نه» بگوید. اینها چیزهای کوچکی هستند که مردان (شاید فقط من) در مورد یک کودک نوپا از دست میدهند، و من قبلاً گفتم که شخصیت آنها در این سن به طور فوقالعادهای پیچیده است.
* این کار یک دوستی ماندگار ایجاد میکند. ما پیش از این هم رابطه بسیار سالمی داشتیم، اما سفر واقعاً باعث شد که ما بیشتر از هم قدردانی کنیم. از زمان سفر، احساس کردم که توانستهایم خاطرات و تجربیات مشترکی را ترسیم کنیم و این قطعاً ما را به هم نزدیکتر کرده است. مادرش هم موافق است، پس این چیز خوبی است.
درباره نویسنده:
استفان چاو؛ یک عکاس/فیلمساز مستقر در پکن است. او زمانی که در حال ماجراجویی های کوچک با فرزندانش نیست، برای بزرگترین شرکت ها و مجلات کره زمین عکاسی میکند. او همچنین در ۲۵ سالگی قله اورست را فتح کرد.