جدیدترین مطالب
فصلنامه «گام سوم» شماره ۱
در این شماره، مقالات متنوعی در موضوعات اقتصاد، آینده مشاغل، آیندهپژوهی، خانواده، تغییرات اقلیمی و سیاست به همراه بخشها نوشتار، شرح مفصل، گفتوگو و پروندهای با عنوان «شک عمیق» چاپ شده است.
صنعت بازی و شمشیر دو لبه هوش مصنوعی
بازیهای ویدیویی با قدرت هوش مصنوعی سریعتر تولید میشوند، اما این موضوع چه تاثیری بر کیفیت بازیها و آینده شغلی هنرمندان و کارگران صنعت بازیسازی دارد؟ این مقاله شما را به عمق این چالش میبرد.
بایدها و نبایدهای اشتغال نوجوانان
اشتغال نوجوانان میتواند فرصتی برای یادگیری مهارتهایی مثل مدیریت زمان یا تقویت اخلاق کاری باشد یا میتواند به کابوسی تبدیل شود. همه آنچه والدین باید بدانند را اینجا بخوانید.
پایان اینفلوئنسرها
در جهانی که اینفلوئنسرها در حال افزایش بیرویه هستند و دامنه توجه انسان کمتر از چند ثانیه شده است، چه اتفاقی برای ارزش واقعی محتوا خواهد افتاد؟ این مقاله به بررسی اشباع شبکههای اجتماعی از اینفلوئنسرها و تأثیر آن بر کیفیت ارتباطات و فرهنگ دیجیتال میپردازد.
نویسنده: آملیا تایت مترجم: مرجان بختیاری ۲ مهر ۱۴۰۳
قبل از گوگل، پاسخها از کجا میآمد؟
در دنیای پیش از اینترنت و گوگل، ارتشی از افراد واقعی به ما کمک میکردند تا اطلاعات مورد نیازمان را بیابیم. آن روزها، سرویسهای انسانی و روشهای سنتی بهجای گوگل مشغول کار بودند. این مقاله روایتی است از دنیایی بدون اینترنت که یافتن پاسخ هر سؤالی، ماجرای خاص خود را داشت.
این مطلب نوشتهای است از آملیا تایت که در تاریخ ۲۱ ژوئن ۲۰۲۴ با عنوان
Before Smartphones, an Army of Real People Helped You Find Stuff on Google
در وبسایت Wired منتشر شده است. ترجمه این مطلب توسط مرجان بختیاری انجام شده و در اختیار خوانندگان گرامی قرار میگیرد.
برج ایفل ۳۳۰ متر ارتفاع دارد، و نزدیکترین پیتزا فروشی ۱.۳ مایل از خانه من فاصله دارد. به طرز شگفتآوری پیدا کردن این اطلاعات بسیار آسان بود. فقط کافی بود چند کلمه در گوگل تایپ کنم، حتی لازم نبود آنها را درست بنویسم.
در بیشتر دوران تاریخ بشر، مردم به این سادگی اطلاعات خود را بهدست نمیآوردند. آنها به کتابخانه میرفتند، از کشیش سؤال میپرسیدند، یا در خیابانها به دنبال بوی پپرونی میگشتند. اما بعد، در دورهای کوتاه، وقتی موتورهای جستجو بوجود آمدند ولی استفاده از آنها بر روی گوشیهای جدید بسیار گران بود، مردم میتوانستند تماس بگیرند یا پیامک بفرستند و از یک غریبه هر سؤالی که داشتند بپرسند.
اینترنت اولین بار در سال ۱۹۹۶ بر روی تلفنهای همراه در دسترس قرار گرفت، اما قبل از آنکه طرحهای اینترنتی مقرونبهصرفه شود، کلیک تصادفی روی آیکون مرورگر گوشی تاشو میتوانست باعث اضطراب شود. در اوایل دهه ۲۰۰۰، دسترسی به یک وبسایت ممکن بود به اندازه یک همبرگر برای شما هزینه داشته باشد، بنابراین بسیاری از مردم زحمت استفاده از گوگل را در حال حرکت به خود نمیدادند.
در عوض، مجموعهای از خدمات به وجود آمد که امکان جستجوی موبایلی بدون اینترنت را فراهم میکرد. بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰، آمریکاییها میتوانستند از طریق تماس با GOOG-411 کسبوکارهای محلی را پیدا کنند، و بین سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۶، میتوانستید با ارسال پیامک به ۲۴۲-۲۴۲ از شرکت ChaCha هر سؤالی بپرسید. بریتانیاییها نیز میتوانستند با شماره ۱۱۸ ۱۱۸ تماس بگیرند یا پیامکی به شماره ۶۳۳۳۶ AQA بفرستند و خدمات مشابهی دریافت کنند. در پشت صحنه چنین خدماتی، رباتهای هوش مصنوعی به این سؤالات پاسخ نمیدادند. بلکه هزاران نفر بهجای «گوگل» مشغول به کار بودند.
هیلی بنفیلد، ۴۲ ساله از ولز که بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۵ به تماسهای ۱۱۸ ۱۱۸ پاسخ میداد، میگوید: «یک نفر تماس گرفت و پرسید آیا گینس در ایرلند ساخته میشود، و مردم درباره محیط کره زمین سؤال میکردند.» این شماره ابتدا در سال ۲۰۰۲ بهعنوان یک سرویس استعلام راهاندازی شد. به این معنی که مردم میتوانستند تماس بگیرند تا شماره تلفنها و آدرسها را پیدا کنند (در آن زمان هزینه تماسها بهطور میانگین ۵۵ پنی بود). در سال ۲۰۰۸، این کسبوکار شروع به پاسخگویی به هر سؤالی کرد. اگرچه بنفیلد قبل از این تغییر برای ۱۱۸ ۱۱۸ کار میکرد، مشتریان با بیتوجه هر سؤالی درباره هر چیزی از او میپرسیدند. «سؤالات عجیبوغریبی مثل «چند ماشین زرد روی جادهها هستند؟» داشتیم.»
در حالیکه خطوط استعلام هنوز وجود دارند، بنفیلد در دوره اوج آنها کار میکرد [او در شیفتهای 5:30 بعدازظهر تا ۲ بامداد صدها تماس را پاسخ میداد] و بهسرعت الگوهایی در پرسشهای مردم مشاهده کرد. او میگوید: «بعد از ساعت ۱۱ شب، تماسهای افراد مست شروع میشد». مردم به دنبال تاکسی و مغازههای کبابفروشی بودند، اما آنقدر وضعشان نامناسب بودکه جملاتشان را کامل نمیکردند. گاهی اوقات، بنفیلد آنقدر برای تماسگیرندگان مفید بود که او را دعوت میکردند تا به شبگردیهایشان بپیوندد. هرچه از ساعات شب میگذشت، تماسگیرندگان دنبال سالنهای ماساژ یا سونا بودند. و اگر پیشنهاد بنفیلد انتظاراتشان را برآورده نمیکرد، بعداً با عصبانیت تماس میگرفتند.
«ساعات پیتزا» از ساعت ۸ تا ۱۰ شب بود؛ همه شماره پیتزافروشی محلی خود را میخواستند. بنفیلد در مرکز تماس کاردیف، کامپیوتری داشت که به یک پایگاه داده ساده متصل بود. او کدپستی را تایپ میکرد (او همه کدپستیهای بریتانیا را بهعنوان بخشی از آموزش خود حفظ کرده بود) و سپس از میانبرهایی مانند "PIZ" برای پیتزا یا "TAX" برای تاکسی استفاده میکرد. هیلی بنفیلد میگوید که گاهی اواقت مردم او را متهم میکردند به این که توانایی پیشگویی دارد. اما او بهطور خودکار میدانست که اگر برق در منطقهای قطع میشد، اکثر تماسگیرندگان میخواهند دلیلش را بدانند.
در همان زمانی که بنفیلد به تماسها پاسخ میداد، پل کاکرتون به پیامکها پاسخ میداد. این مرد ۵۴ ساله یکی از بنیانگذاران AQA 63336 در سال ۲۰۰۲ بود؛ این مخفف به معنای «پاسخ به هر سؤال» بود و در ابتدا هزینه هر پیامک ۱ پوند بود. هنگامیکه این کسبوکار شروع به کار کرد، کاکرتون و فقط پنج نفر دیگر به سؤالات پاسخ میدادند. آنها در کتابها و دایرهالمعارفها جستجو میکردند، وب را میگشتند و محاسبات خود را انجام میدادند تا سعی کنند به هر پیام در حداکثر ۱۰ دقیقه پاسخ دهند.
شرکت تصمیم گرفت که همیشه باید پاسخی ارائه دهد، حتی اگر کسی پیامک میفرستاد و میپرسید آیا باید رابطه عاشقانهاش را ترک کند یا نه. کاکرتون که اکنون در روستای کراکسلی گرین در انگلستان زندگی میکند میگوید: «از نظر سبک نوشتاری، ما فقط اجازه داشتیم بگوییم بله یا خیر. بنابراین ما میگفتیم: بله، اگر مدتی است به این فکر میکنید و همه چیز خوب پیش نمیرود، باید از این رابطه، بدون پشیمانی خارج شوید و به زندگی ادامه بدهید.»
شرکت AQA 63336 در اوج فعالیتش ۱۴۰۰ محقق را برای پاسخگویی به سوالات استخدام کرده بود. دانشجویان و مادران میتوانستند از خانه کار کنند و به ازای هر پاسخ دستمزد دریافت کنند. به تدریج، این شرکت یک پایگاه داده از پرسش و پاسخهای رایج ایجاد کرد و مانند بنفیلد، کاکرتون نیز الگوهایی را متوجه شد. هجوم پیامکهای مرتبط با اطلاعات عمومی در ساعات مسابقات یا درخواست جملاتی برای باز کردن سر صحبت، با نزدیک شدن به ساعت پایانی شب. با این حال، پیامکهای عجیب و غیرعادی بیشترین ماندگاری را در ذهن داشتند.
کاکرتون با خوشحالی یادآوری میکند که پیامی با این مضمون دریافت کرد: «من و دوستم در یک جنگل گم شدهایم.» دو توریست در تایلند از اینکه گیر افتاده بودند، خجالت میکشیدند و تصمیم گرفتند به جای تماس با خانوادهشان، به AQA 63336 پیامک بفرستند. «ما با یک هتل نزدیک تماس گرفتیم، آنها کسی را پیدا کردند که انگلیسی صحبت میکرد، ما با او صحبت کردیم ... و تیم نجات جنگل را به آنجا فرستادند».
به تدریج، رسانههای بریتانیا به این سرویس علاقهمند شدند و در سال ۲۰۰۸ در یکی از قسمتهای برنامهThe Graham Norton Show به آن پرداخته شد. از آنجایی که بسیاری از سوالاتی که به این سرویس پیامک میشد، اساساً خندهدار بودند [حتی بنفیلد با دوستانش هنگام حضور در کافه سؤالات احمقانه میفرستاد] پاسخها همیشه با هدف سرگرم کردن طراحی شده بودند. «قطعاً سوالاتی وجود داشت که فیزیکی نمیتوانستیم پاسخ دهیم، به عنوان مثال: من کجا نشستهام؟ یکی از آنها بود»، کاکرتون میگوید، «ما فهمیدیم که راهحل این است که فقط مطمئن شویم که پاسخی به ارزش یک پوند دریافت میکنند.»
در برنامه زنده، نورتون به AQA 63336 پیامک زد و پرسید: «آیا بابونها شرور هستند؟» چند ثانیه بعد، گوشی او با یک پاسخ به صدا درآمد. «بله، بابونها شرور هستند، هر جانوری که برفپاککن ماشین شما را بدزد و در عین حال جلوی صورت شما برقصد، قطعا شیطان در جلدش رفته است.»
پس از پخش این بخش، سیستمهای AQA 63336 با ۲۰ هزار سوال اشباع شدند (نیمی از آنها این بود: «آیا بابونها شرور هستند؟»). اما همه خاطرات کاکرتون و بنفیلد خندهدار نیستند. او به یاد میآورد که حداقل با ۲۰ تماسگیرنده خودکشی روبرو شد. سیاست شرکت این بود که آنها را به خیریه پشتیبانی عاطفی سامریها ارجاع دهد. (این سیاست AQA 63336 نیز بود.) کاکرتون یادآوری میکند که در طول بمبگذاریهای لندن در ۷ ژوئیه ۲۰۰۵، افراد زیادی میپرسیدند که چرا مترو کار نمیکند. «مردم به ما پیامک میزدند: چطور میتوانم به خانه بروم؟ در واقع ما مانند یک برنامه مسیریابی بودیم.»
دو سال بعد، در سال ۲۰۰۷، آیفون با نوار جستجوی گوگل که در مرورگر آن تعبیه شده بود، عرضه گردید. به تدریج، جستجو در تلفنهای همراه ارزانتر و آسانتر شد، و تا سال ۲۰۰۹، کاکرتون متوجه شد که پیامکها «خیلی سریع شروع به کاهش کردند.» او و همبنیانگذارانش شرکت را در سال ۲۰۱۰ به یک شرکت استرالیایی فروختند [امروزه پیامکهای ارسال شده به این سرویس تحویل داده نمیشوند]. ۱۱۸ ۱۱۸ دیگر به هیچ سؤالی پاسخ نمیدهد، اما همچنان میتوانید برای درخواست آدرس و شماره تلفن تماس بگیرید (هزینه تماسها حیرتآور است: ۲.۴۳ پوند در دقیقه.)
ما اکنون در دورهای عجیب زندگی میکنیم که رباتهای خدمات مشتری، خود را به عنوان انسانها جا میزنند و گاهی اوقات انسانها حتی خود را به عنوان رباتها جا میزنند. در سالهای اخیر، شرکتهایی که ادعا میکنند با هوش مصنوعی کار میکنند، مشخص شده که از افراد واقعی در پشت صحنه استفاده میکنند. به هر حال، چیزی که از زمان دوران موتور جستجوی انسانی از دست رفته است، لذت صدای متفاوت است؛ در حالی که اکنون میتوانیم تقریباً هر چیزی را به صورت خودکار پیدا کنیم، پاسخها دیگر با گرما یا جذابیت ارائه نمیشوند.
آیا من واقعاً اینجا هستم؟ هزارپا چند پا دارد؟ عشق از کجا آغاز شد؟ اینها تنها برخی از سوالاتی هستند که کاکرتون در AQA 63336 با آنها روبرو شد. بنفیلد به یاد میآورد که سعی کرده بود افراد را با بستگان گمشدهشان مرتبط کند و یک بار با یک پیرمرد تنها درباره باغبانی صحبت کرده بود. او میگوید: «بیشتر مواقع احساس میکردید به دنیای تماسگیرنده منتقل شدهاید، زیرا آنها گم شده بودند یا به دنبال امید در انتهای تماس بودند.»