جدیدترین مطالب

فصلنامه «گام سوم» شماره ۱
در این شماره، مقالات متنوعی در موضوعات اقتصاد، آینده مشاغل، آیندهپژوهی، خانواده، تغییرات اقلیمی و سیاست به همراه بخشها نوشتار، شرح مفصل، گفتوگو و پروندهای با عنوان «شک عمیق» چاپ شده است.

کاهش هدررفت غذا با اپلیکیشن موبایلی
اگرچه این اپلیکیشن غذای باقیماندهی رستورانها را ارزان در اختیار کاربران قرار میدهد، اما همچنان ابهاماتی دربارهی میزان واقعی کاهش هدررفت و استفادهی تجاری برخی کسبوکارها از این سیستم وجود دارد.

چالشهای مدیریت تیم کاری با اعضایی از نسل Z
رهبری موفق تنها به ارائه عالی بستگی ندارد؛ حمایت تیمی و مسئولیتپذیری نیز مهم است. در بحبوحه آمادهسازی برای جلسهای مهم، مخالفت یکی از اعضای تیم میتواند تنش ایجاد کند. شد. آیا انگیزههای فردی فراتر از مسئولیتهای کاری هستند؟

معلمان باید پتانسیل ChatGPT را بررسی کنند
بسیاری از دانشآموزان اکنون از چتباتهای هوش مصنوعی برای انجام تکالیف خود استفاده میکنند. معلمان باید نحوه گنجاندن این ابزارها در فرآیند تدریس و یادگیری را مطالعه کنند و در عین حال، خطرات آن را به حداقل برسانند.

نویسنده: جان اِگلکراوت مترجم: مرجان بختیاری ۱۰ بهمن ۱۴۰۳
وقتی ترامپیسم منطقی به نظر میرسد
حامیان «دونالد ترامپ» از گروههای کاملاً متفاوتی هستند و از نظر آنها «هدف، وسیله را توجیه میکند»، زیرا که ترامپ نقطهی مشترک و ابزار دستیابی آنها به اهدافشان است. این مقاله چنین وضعیت عجیبی که باعث افتخار ماکیاولی است را تشریح میکند.
این مطلب نوشتهای است از جان اِگلکراوت که در تاریخ ۱۶ ژوئن ۲۰۲۴ با عنوان
When Trumpism Makes Sense
در وبسایت Medium منتشر شده است.
بسیاری از افرادی که در جناح سیاسی چپ قرار دارند، از جمله خودم، تلاش کردهاند درک کنند که چرا افراد به ظاهر عادی، بهسادگی و با قاطعیت، ترامپیسم را میپذیرند. من به صحبتهایشان درباره دلیل حمایتشان از دونالد ترامپ و جنبش «ماگا» (MAGA) گوش میدهم و به نظر میرسد هیچ اهمیتی ندارد که چه تناقضات یا اطلاعات نادرستی ارائه میشود. حمایت آنها همچنان تزلزلناپذیر باقی میماند.
اما سوال همچنان باقی است: چگونه این افراد میتوانند از برنامه «ماگا» دفاع کنند وقتی تناقضات و اطلاعات نادرست به وضوح در معرض دید همه قرار دارند؟ چگونه میتوانند در برابر شواهد فراوان، خلاف آن را ادعا کنند؟ چگونه به نظر میرسد که هیچ همدلی، پشیمانی یا احساسی از گناه ندارند؟
پاسخ به این سوال نسبتاً ساده است. برای این افراد، ایده ماکیاولی که «هدف وسیله را توجیه میکند» تمام روش و منش آنها را توضیح میدهد. اما هدف نهایی آنها دقیقاً چیست؟ این بستگی به گروهی از طرفداران ترامپ دارد که درباره آن صحبت میکنیم.
ملیگرایان مسیحی
یکی از گروههایی که قاطعانه طرفدار ترامپ هستند و از برنامه «ماگا» حمایت میکنند، ملیگرایان مسیحی انجیلی هستند. هدف نهایی آنها این است که ایالات متحده را به یک کشور مسیحی تبدیل کنند و دونالد ترامپ را بهعنوان مسیحایی میبینند که این هدف را محقق خواهد نمود.
باید درک کرد که ملیگرایان مسیحی انجیلی علاقه چندانی به اجرای واقعی آموزههای عیسی مسیح ندارند. شما نمیبینید که آنها پیشنهاد کنند که تابلوهایی با عبارت «خوشا به حال صلحجویان» در پنتاگون نصب شود یا «خوشا به حال رحیمان» در دادگاههای کشور قرار گیرد. آنها درباره جملاتی مثل «اگر کسی به گونه راست تو سیلی زد، گونه دیگر خود را هم پیش او بگردان» یا «هر که بیگناه است، اولین سنگ را بیندازد» سخنرانی نمیکنند.
آنها بیشتر به غیرقانونی کردن سقط جنین و عملاً ممنوع کردن هویتهای متنوع جنسیتی علاقهمندند. آنها میخواهند دعاهای مذهبی در مدارس عمومی اجباری شود و کتابهایی که برایشان ناخوشایند است ممنوع شوند. آنها میخواهند ده فرمان در مکانهای عمومی نصب شود. آنها به دنبال آزار دادن افرادی هستند که خواهان جدایی دین از سیاست هستند. هدف آنها این است که دشمنان خود را به رنج بیاندازند.
اینکه رئیسجمهور آنها کاملاً با تعالیم عیسی مخالف است، برایشان اهمیتی ندارد. رئیسجمهورشان، مهربانی و صلحطلبی را نشانه ضعف میداند. او فقرا را مسخره میکند. دونالد ترامپ هیچ وجهه فروتنی ندارد. او علناً اعلام کرده که در صورت انتخاب شدن، از دشمنان خود انتقام خواهد گرفت. او یک جنایتکار بدون پشیمانی است که با یک بازیگر فیلمهای پورن به همسرش خیانت کرده است. او حتی به کلیسا نمیرود یا کتاب مقدس را نمیخواند.
هیچیک از اینها برایشان مهم نیست. آنها فقط میخواهند بتوانند بگویند ایالات متحده یک کشور مسیحی است، چه واقعاً چنین باشد چه نباشد. آنها میخواهند مسیحیت خود را بهصورت انتخابی برگزینند و آن را در سراسر اماکن عمومی و قوانین ما به نمایش بگذارند.
سرمایهداران آزاد (لاسِهفر)
گروه دیگری که از ترامپ و جنبش «ماگا» حمایت میکنند، سرمایهداران آزادیخواه هستند. این افراد کسانی هستند که میخواهند کمترین یا هیچ مالیاتی نپردازند. آنها میخواهند برای کسب سود، هوا و آب را آلوده کنند و در صورت آسیب رساندن محصولاتشان، از شکایات حقوقی در امان باشند.
آنها میتوانند با جدیت تمام جملات مضحکی مثل “corporations are people” و “money is speech” را بیان کنند و سیاستمدارانی را سر کار بیاورند که این مفاهیم را به قانون تبدیل کنند. برای آنها، ثروت مساوی است با قدرت، و این به آنها حق میدهد که جامعه ما را طبق دیدگاه خود اداره کنند. آنها حتی برای لحظهای باور ندارند که همه انسانها برابر خلق شدهاند. [۱] و [۲]
آنها اهمیتی نمیدهند که دونالد ترامپ پنج بار اعلام ورشکستگی کرده یا محکومیتهای کیفری او به اسناد تجاری جعلی مربوط میشود. آنها به میزان دارایی خالص ترامپ یا ارزش برند او اهمیت نمیدهند. باشگاه Mar-a-Lago یا برند Trump برایشان بیاهمیت است.
آنها تنها میخواهند تا جایی که میتوانند پول به دست آورند و از هر گونه تعهدی به منافع عمومی فرار کنند. در عمق وجودشان، داروینیستهای اجتماعی هستند که جهان را به برندگان و بازندگان تقسیم میکنند. سایر مکانیسمهای دولت برای آنها تنها سر و صداست.

شورشیان بیهدف
و سپس گروهی از آشوبطلبان وجود دارند که فقط میخواهند مبارزه کنند. این همان گروهی است که در ۶ ژانویه ۲۰۲۱ به ساختمان کنگره حمله کردند. پوشش معمول آنها شامل ریشهای نامرتب، کلاههای بیسبال، و دندانهایی است که نیاز به درمان دارد. اغلب آنها با وانتهای سیاهرنگی که پرچمهای بزرگ آمریکا در پشت آنها آویزان شده و برچسبهایی که قصد دارند هر کسی با عقاید مخالف را برنجانند، رانندگی میکنند.
آنها عاشق قانون اساسی ایالات متحده هستند، هرچند که هرگز آن را نخواندهاند. به هر کسی که تحصیلات دانشگاهی دارد مشکوک هستند و دوست دارند روشنفکران مسخره کنند. آنها عاشق اسلحه هستند، البته تا زمانی که آن اسلحهها متعلق به سفیدپوستان باشد. وقتی تهدیدات ضمنی خشونتآمیز دونالد ترامپ را میشنوند، به وجد میآیند و از اینکه ترامپ «همه چیز را همانطور که هست میگوید» خوششان میآید، هرچند که معنای واقعی آن مشخص نیست.
آنها دوست دارند خود را انسانهایی خوب و خداپرست بدانند. شاید یک یا دو بار همسرشان را کتک زده باشند، اما بعداً معذرتخواهی کردهاند و گفتهاند که دیگر این کار را نمیکنند. زیاد مشروب میخورند، اما قصد دارند بهزودی آن را ترک کنند یا حداقل کمی کمتر بنوشند. خانه پیشساختهشان را نسبتاً تمیز نگه میدارند و تصمیم دارند بهمحض پرداخت کامل حمایت مالی فرزندشان، آن ماشین خرابشده در حیاط جلویی را جمع کنند.
آنها فقط میخواهند برای «آمریکا» مبارزه کنند.
نگه داشتن این ائتلاف متضاد در کنار هم
بسیاری از مردم فکر میکنند که این سه گروه بهراحتی میتوانند با یکدیگر درگیر شوند. به هر حال، آنها بهجز حمایت از دونالد ترامپ، تقریباً هیچ نقطه مشترکی ندارند. پس چگونه است که این گروههای مختلف، به نظر نمیرسد هرگز با یکدیگر در تضاد باشند؟
سرمایهداران آزادیخواه هیچ نگرانیای از ملیگرایان مسیحی انجیلی ندارند. ثروتشان، آنها را از هر یک از سیاستهای مسیحی که قرار است اجرا شود، مصون میدارد. اگر سقط جنین بهطور کامل غیرقانونی شود، آنها بهراحتی میتوانند دختران یا معشوقههای خود را به مکانهایی بفرستند که در آنجا سقط جنین بهصورت مخفیانه انجام شود. هیچکس هرگز چیزی نخواهد فهمید.
آنها نگران دعا در مدارس دولتی نیستند، چون فرزندانشان به مدارس دولتی نمیروند. آنها در مدارس خصوصی انحصاری تحصیل میکنند یا توسط معلمان خصوصی در خانه آموزش میبینند. قرار دادن ده فرمان در یک پارک عمومی نیز برایشان اهمیتی ندارد، چون به پارکهای عمومی نمیروند. آنها به املاک محصور و مجلل میروند. به بیان ساده، هیچیک از کارهایی که ملیگرایان مسیحی انجیلی انجام میدهند، تاثیری بر زندگی آنها ندارد.
آنها میدانند که با نگه داشتن این افراد در جمع خود و ترغیبشان به رأی دادن به دونالد ترامپ، به آنچه میخواهند دست خواهند یافت: مالیاتهای کمتر و مقررات سستتر.
ملیگرایان مسیحی و سرمایهداران آزادیخواه
ملیگرایان مسیحی نیز تهدیدی از سوی سرمایهداران آزادیخواه احساس نمیکنند. در واقع، برعکس. آنها معتقدند این افراد به خاطر نیکوکاری و ایمانشان توسط خدای خود با ثروت فراوان برکت یافتهاند. مسیحیان این سرمایهداران را بهعنوان ایجادکنندگان شغل میبینند، همان افرادی که صاحب فروشگاههای والمارت و امپراتوریهای فستفودی هستند که در آنها کار میکنند. آنها درک میکنند که مالیاتهای سنگین میتواند چهقدر بر این میلیاردرها فشار وارد کند و با خرج کردن این پول مالیاتی برای فقرا مخالفت میکنند. در دنیای آنها، فقرا به این دلیل فقیر هستند که تنبلاند، و تنبلی یک گناه است.
این فکر که سرمایهداران در واقع در حال استثمار آنها هستند، به ذهنشان خطور نکرده است. کارل مارکس زمانی نوشت که مذهب افیون تودههاست. او شوخی نمیکرد.
شورشیان بیهدف و دیدگاهشان نسبت به گروههای دیگر
در نهایت، شورشیان بیهدف نیز مسیحیان یا سرمایهداران را دشمن نمیدانند. در واقع، کاملاً برعکس است. این دو گروه اغلب همان چیزی هستند که شورشیان آرزو دارند به آن تبدیل شوند. آنها میدانند که اگر همچنان به کلیسا بروند و ایمانشان را تازه کنند، میتوانند مانند ملیگرایان مسیحی باشند. همچنین میدانند که اگر اعداد درست لاتاری این هفته را بزنند یا بهاندازه کافی جاروبرقی بفروشند، آنها نیز میتوانند مانند سرمایهداران ثروتمند شوند.
هدف مشترک، ابزار مشترک
اهداف هر یک از این گروهها کاملاً متفاوت است، اما ابزار دستیابی به این اهداف یکسان است: دونالد ترامپ. او همان نیلبکزن افسانهای است که آنها را به سرزمینهای موعودشان هدایت میکند. از نظر آنها، این منطقی به نظر میرسد.
درباره نویسنده:
جان اِگلکراوت؛ نویسندهای که سابقا معلم بوده و به دنبال یافتن سلامت عقل، درباره سیاست، مسائل اجتماعی، خاطرات و موضوعات مختلف دیگر مینویسد.
پینوشتها:
۱- «شرکتها انسان هستند»: این جمله به دکترین حقوقی و فلسفیای اشاره دارد که در برخی نظامهای قضایی، بهویژه در ایالات متحده، به شرکتها حقوقی شبیه به افراد حقیقی داده میشود. بهعنوان مثال، شرکتها میتوانند مالک دارایی شوند، قرارداد امضا کنند، یا در دعاوی حقوقی مشارکت داشته باشند. این مفهوم انتقادات زیادی را به همراه داشته است، چرا که به نظر میرسد این نگاه، شرکتها را از مسئولیتهای اخلاقی و اجتماعی معاف میکند و به آنها قدرتی نامحدود میبخشد.
۲- «پول به معنای آزادی بیان است»: این جمله بازتابدهنده تصمیمات قضاییای است که پول را نوعی ابزار برای بیان عقاید در نظر میگیرد، بهویژه در زمینه کمکهای مالی به کمپینهای سیاسی. بر اساس این دیدگاه، محدود کردن میزان پولی که افراد یا شرکتها میتوانند به سیاستمداران یا احزاب سیاسی اهدا کنند، نقض آزادی بیان تلقی میشود. این دیدگاه نیز مورد انتقاد قرار گرفته است، زیرا به افراد و شرکتهای ثروتمند قدرتی نامتناسب در تعیین نتایج سیاسی و جهتدهی به افکار عمومی میدهد.