جدیدترین مطالب
فصلنامه «گام سوم» شماره ۱
در این شماره، مقالات متنوعی در موضوعات اقتصاد، آینده مشاغل، آیندهپژوهی، خانواده، تغییرات اقلیمی و سیاست به همراه بخشها نوشتار، شرح مفصل، گفتوگو و پروندهای با عنوان «شک عمیق» چاپ شده است.
صنعت بازی و شمشیر دو لبه هوش مصنوعی
بازیهای ویدیویی با قدرت هوش مصنوعی سریعتر تولید میشوند، اما این موضوع چه تاثیری بر کیفیت بازیها و آینده شغلی هنرمندان و کارگران صنعت بازیسازی دارد؟ این مقاله شما را به عمق این چالش میبرد.
بایدها و نبایدهای اشتغال نوجوانان
اشتغال نوجوانان میتواند فرصتی برای یادگیری مهارتهایی مثل مدیریت زمان یا تقویت اخلاق کاری باشد یا میتواند به کابوسی تبدیل شود. همه آنچه والدین باید بدانند را اینجا بخوانید.
پایان اینفلوئنسرها
در جهانی که اینفلوئنسرها در حال افزایش بیرویه هستند و دامنه توجه انسان کمتر از چند ثانیه شده است، چه اتفاقی برای ارزش واقعی محتوا خواهد افتاد؟ این مقاله به بررسی اشباع شبکههای اجتماعی از اینفلوئنسرها و تأثیر آن بر کیفیت ارتباطات و فرهنگ دیجیتال میپردازد.
نویسنده: مورگان میکر مترجم: آناهیتا پاشاه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳
به عصر فئودالیسم تکنولوژیکی خوش آمدید
در آخرین کتاب یانیس واروفاکیس، وزیر سابق دارایی یونان، او استدلال میکند که شرکتهایی مانند اپل و متا کاربران خود را مانند رعیتهای مدرن مورد استفاده قرار دادهاند.
این مطلب نوشتهای است از مورگان میکر که در تاریخ ۹ جولای ۲۰۲۴ با عنوان
Welcome to the Age of Technofeudalism
در وبسایت WIRED منتشر شده است. ترجمه این مطلب توسط آناهیتا پاشاه انجام شده و در اختیار خوانندگان گرامی قرار میگیرد.
غولهای فناوری، سرمایهداری را سرنگون کردهاند. این استدلال وزیر سابق دارایی یونان، یانیس واروفاکیس است که در تلاش برای دفاع از یونان بدهکار در برابر طلبکاران آلمانیاش مشهور شد. واروفاکیس هرگز نتوانست شهرت سال ۲۰۱۵ خود را دوباره به دست آورد، اما او همچنان صدای برجستهای در جناح چپ باقی مانده است. پس از یک کمپین ناموفق برای کسب کرسی در پارلمان اروپا در سال ۲۰۱۹، او قصد دارد بار دیگر در انتخابات شرکت کند. این بار، دشمن او نه برلین و نه بانکها، بلکه شرکتهای فناوری هستند که او آنها را متهم به انحراف اقتصاد و تبدیل مردم به دشمنان یکدیگر میکند.
واروفاکیس همچنین نویسندهای پرکار است؛ هفدهمین کتاب او، که به صورت نامهای به پدرش که به فناوری علاقهمند است نوشته شده، تکامل سرمایهداری از رونق تبلیغات دهه ۱۹۶۰، عبور از وال استریت در دهه ۱۹۸۰، بحران مالی ۲۰۰۸ و پاندمی را به تصویر میکشد. در جذابترین بخشهای کتاب، « تکنوفئودالیسم» (فئودالیسم تکنولوژیک) استدلال میکند که اپل، فیسبوک و آمازون اقتصاد را چنان تغییر دادهاند که اکنون به سیستم فئودالی قرون وسطایی اروپا شباهت دارد. غولهای فناوری به عنوان اربابان عمل میکنند، در حالی که بقیه مردم به عنوان رعیت، در زمین آنها برای دستمزد ناچیزی کار میکنند.
به نظر واروفاکیس، هر بار که در X، که پیشتر توییتر نام داشت، پستی میگذارید، اساساً مانند یک رعیت قرون وسطایی در ملک ایلان ماسک کار میکنید. ماسک به شما پولی نمیدهد، اما به نوعی کار رایگان شما به او سود میرساند و ارزش شرکتش را افزایش میدهد. در X، هرچه کاربران فعالتر باشند، تبلیغات بیشتری به آنها نشان داده میشود یا اشتراک بیشتری فروخته میشود. او استدلال میکند که در گوگل مپس (Google Maps)، کاربران محصول را بهبود میبخشند؛ زیرا آنها سیستم را از ترافیک در مسیرهایشان مطلع میکنند.
مقایسه فئودالیسم با وضعیت کنونی چندان جدید نیست، اما کتاب «تکنوفئودالیسم» سعی دارد این ایده را به مخاطبان گستردهتری معرفی کند. انتشار این کتاب در ایالات متحده درست در ماه قبل از شروع اقدامات ضدانحصار توسط ناظران در ایالات متحده و اتحادیه اروپا علیه اپل بود، میتوان گفت زمانبندی قابل تحسینی داشت.
از طریق زوم، با واروفاکیس از خانهاش نزدیک آتن صحبت کردم درباره اینکه چگونه غولهای فناوری اقتصاد را تغییر دادهاند و چرا باید به این موضوع توجه کنیم. این مصاحبه خلاصهسازی و برای وضوح بیشتر ویرایش شده است.
وایرد: آن کلمه، «تکنوفئودالیسم»، به چه معناست؟ سیستم فئودالیسم چگونه در اینجا مرتبط است؟
یانیس واروفاکیس: سود محرک سرمایهداری است، اما اجاره محرک فئودالیسم بود. اکنون به دلیل این شکل جدید از سرمایه فوقالعاده، همهجانبه و چندکاره: سرمایه ابری، سرمایه الگوریتمی، از یک سیستم به سیستم دیگر منتقل شدهایم. اگر من درست بگویم، این امر باعث ایجاد فئودالهای دیجیتال جدیدی مانند آمازون و Airbnb شده است، جایی که روش اصلی استخراج ثروت نه به شکل سود بلکه به شکل اجاره است.
به فروشگاه اپل نگاه کنید. شما یک اپلیکیشن تولید میکنید و اپل میتواند 30 درصد از سودهای شما را [از طریق هزینه کمیسیون] برداشت کند. این اجاره است. این شبیه به اجاره زمین است. کمی شبیه این است که فروشگاه اپل یک فئودال است. این یک فئودال ابری است و اپل اجارهای را درست مانند فئودالیسم برداشت میکند. بنابراین، استدلال من این نیست که ما به فئودالیسم بازگشتهایم، بلکه این است که ما به جلو رفتهایم به سمت یک سیستم جدید که بسیاری از ویژگیهای فئودالیسم را دارد، اما یک قدم از سرمایهداری جلوتر است. برای نشان دادن این امر، کلمه «تکنو» را اضافه کردم.
وقتی درباره این «فئودالهای دیجیتال» صحبت میکنید، این ایده در مورد پلتفرمهایی که درصدی از فروشها را برمیدارند، مثل فروشگاه اپل یا آمازون، راحتتر قابل فهم است. اما آیا میتوانید پلتفرمهای دیگری مثل فیسبوک را نیز به خاطر اداره این فئودالهای دیجیتال متهم کنید؟
فیسبوک یک نمونه کلاسیک از فئودالهای ابری است. این پلتفرم سرمایه ابری تولید میکند که برای شما، من و دیگر افرادی که میخواهند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، دوستان خود را پیدا کنند، یا نظرات و اخبار در مورد حیوانات خانگیشان را منتشر کنند، جذاب است. پس شما به این قلمرو فئودالی جذب میشوید و گام بعدی برای زاکربرگ این بود که ناشران و تبلیغکنندگان را به همان قلمرو جذب کند تا توجه کاربران را به آنها بفروشد. سپس بلافاصله پس از آن، همانطور که کوری داکتوروف به زیبایی با مفهوم «زوال کیفیت» (Enshittification) توضیح میدهد، شما به عنوان ناشر احساس رضایت میکنید زیرا فروشهای شما از طریق فیسبوک افزایش مییابد و سپس ناگهان متوجه میشوید که رتبهبندی شما کاهش یافته است. حالا باید اجاره ابری بالاتری بپردازید تا دوباره رتبهتان بهبود یابد (برای مثال، با پرداخت هزینه تبلیغات تا مشتریان بتوانند محصول شما را پیدا کنند). این نوعی از سرمایهداری ابری است که منجر به فئودالیسم تکنولوژیک میشود.
من تکنوفئودالیسم را به سه گروه از مردم مرتبط میدانم. آیا میتوانیم به این سه گروه اشاره کنیم؟
بله، و من نامهایی برای این گروهها در نظر گرفتهام. شرکتی که دوچرخههای برقی را در Alibaba یا Amazon.com تولید میکند، این شرکت یک سرمایهدار تابع است. بخش عمدهای از حاشیه سود آن شرکت توسط جف بزوس (بنیانگذار و رئیس اجرایی آمازون) در قالب اجاره ابری برداشت میشود.
دومین گروه، «پرولتاریای ابری» یا «کارگران ابری» هستند. به کارگران انبارهای آمازون نگاه کنید که توسط الگوریتمها تحت نظارتاند.
و سومین گروه، من و شما هستیم. من خودمان را «رعیتهای ابری» مینامم. زیرا تشابه با رعیتها این است که ما کار رایگان را به طور داوطلبانه ارائه میدهیم. فرقی نمیکند که از این کار لذت ببریم یا نه. هر بار که ویدیویی را در تیکتاک، فیسبوک، یا اینستاگرام بارگذاری میکنید، به سرمایه این شرکتها اضافه میکنید. ما به طور مستقیم از طریق کار، حرکت یا وجود خود به این سرمایه افزوده میشویم. به این ترتیب، ما رعیتهای ابری هستیم که سرمایه تولید میکنیم. و این هرگز در تاریخ جهان اتفاق نیفتاده است.
شرکتی مانند اپل ممکن است ادعا کند که به جای اینکه یک قلمرو باشد، شاید اپ استور اپل بیشتر شبیه به یک مرکز خرید است که شرکتها باید فروشگاههای خود را از مالک ساختمان اجاره کنند. تکنوفئودالیسم چگونه با دینامیک مرکز خرید متفاوت است؟
خب، تفاوت زیادی دارد. فرض کنید من و شما با هم در یک برند مد شراکت داریم. به مرکز خرید میرویم و یک فروشگاه اجاره میکنیم، اجاره ثابت است و به فروش ما بستگی ندارد. هرچه پول بیشتری به دست آوریم، نسبت قیمت به اجاره ما بالاتر میشود. در اپ استور اپل، آنها 30 درصد از تمام فروشها را میگیرند. این اصلاً همان چیز نیست. این معادل اجاره زمینی است که ارباب فئودال از سرمایهداران به بندگی میگرفت.
چه چیزی سرمایهداری ابری را به یک سیستم اقتصادی بدتر از سرمایهداری تبدیل میکند؟
اولین نکته از دیدگاه اقتصاد کلان است. زمانی که چنین مقدار زیادی پول بهصورت اجاره ابری استخراج میشود، آن پول از جریان دایرهای درآمد ناپدید میشود. طبق محاسبات من، بین ۳۵ تا ۴۰ درصد از تولید ناخالص داخلی از جریان دایرهای درآمد توسط اجاره ابری مکیده میشود، و این به معنی کاهش پول در اقتصاد است. سرمایهگذاری پایین است، و این به معنی کاهش شغلهای با کیفیت در بقیهی اقتصاد است.
دومین دلیل این است که سرمایه ابری بهگونهای طراحی شده که از طریق توجه و کار رایگان ما، خود را بازتولید کند. و پلتفرمها کشف کردهاند زمانی که ما عصبانی هستیم، وقت بیشتری صرف این کار میکنیم و در نتیجه سرمایه ابری رایگان بیشتری برای صاحبان این سرمایه تولید میکنیم. بنابراین الگوریتمها بهطور خودکار مکالمات ما را مسموم میکنند. این بهشدت به دموکراسیهای ما ضرر میرساند زیرا توافق برای سرمایه ابری بسیار بد است. سرمایه ابری نمیخواهد توافقی وجود داشته باشد. میخواهد که من و شما عصبانی باشیم و سر همدیگر فریاد بزنیم.
به عنوان یک استاد، من تأثیر این موضوع را بر دانشجویان در دانشگاههای بریتانیا، استرالیا، اینجا در یونان، و آمریکا مشاهده کردهام. به نظر میرسد که دانشجویان امروزی از داشتن مکالمه رودررو میترسند. آنها به دنبال فضایی امن هستند و نمیخواهند ایدههای چالشبرانگیز در کلاس مطرح شود. آنها اعتراض میکنند و اگر چیزی بگویید که آنها را ناراحت کند، شما را از دانشگاه اخراج میکنند. اما وقتی گوشی تلفن در دست دارند، رفتارشان سمی و تهاجمی میشود. این راهی برای اداره یک دموکراسی یا یک جامعه متمدن نیست.
مردم در اروپا از طریق جنبشهای اعتراضی نارضایتی خود را از سرمایهداری نشان دادهاند. چرا آنها باید برایشان مهم باشد که یک تغییر به سمت سیستم با کمی تفاوت که توسط نوع متفاوتی از شرکتها کنترل میشود، رخ داده است؟
مردم عادی باید دلایل نارضایتیها را بدانند. کسانی که ناراضی هستند همیشه میپرسند: چرا این اتفاق میافتد؟ ارائه یک پاسخ به آنها که برایشان منطقی باشد، به شدت توانمندساز است. این پایه هر امکان دموکراسی است. زیرا برای داشتن دموکراسی، تنها توانایی رأی دادن هر چهار یا پنج سال کافی نیست. شما به مردمی نیاز دارید که بفهمند چه خبر است تا از علل نارضایتیهایشان آگاه باشند. زیرا اگر آنها علل نارضایتیهایشان را نفهمند، به راحتی به بیگانهستیزی، زنستیزی، نژادپرستی گرفتار میشوند. سپس میگویند، این یهودی است. این مسلمان است. این خارجی است. این بریتانیایی است. این آلمانی است، یا هر چیز دیگر. سپس مردم به راهحلهای ساده چنگ میزنند که آغاز فاشیسم است.
آیا ما در آغاز فاشیسم هستیم؟ و اگر چنین است، آیا واقعاً تقصیر تکنوفئودالیسم است؟
من فکر میکنم فاشیسم در حال حاضر در حال افزایش است. در فرانسه، تقریباً ۴۵ درصد از جمعیت از یک نئوفاشیست مانند «مارین لوپن» حمایت میکنند. در ایتالیا، ما یک نخستوزیر نئوفاشیست به نام «جورجیا ملونی» داریم. این موضوع نتیجه تکنوفئودالیسم نبوده است، زیرا تکنوفئودالیسم بعداً به وجود آمده است. آنچه اتفاق افتاده، افزایش سرمایه ابری و جذب پول از جریان دائمی درآمد است که نارضایتی مردم را افزایش میدهد. در عین حال، الگوریتمها پول بهدست میآورند و سرمایه ابری را انباشته میکنند تا جایی که ما از یکدیگر متنفر میشویم. نفرت سوخت فاشیسم است. بنابراین، اگر نارضایتی؛ این واقعیت که بیشتر مردم نمیتوانند زندگی خود را بگذرانند، و نفرتی که توسط الگوریتمها تقویت میشود را ترکیب کنید، این همان فاشیسم است.
پس اگر ما با این سیستم جدید مواجه هستیم که به فاشیسم جدید دامن میزند، باید چه کاری انجام دهیم؟
خب، کارهای زیادی باید انجام شود. اما برای شروع، بیایید بفهمیم که در چه وضعیتی هستیم تا به خارجیها، زنان، یا افراد ترنس انگشت اتهام نزنیم. داشتن کمی دانش میتواند به بازسازی شرایطی برای گفتگوی محترمانه و معقول کمک کند.
از نظر اقتصادی، باید فوراً مالیات ابری معرفی کنیم. از هر تراکنشی که در پلتفرم آمازون انجام میشود، ۵ درصد مالیات بگیریم. سپس، امکان داشتن یک هویت دیجیتال برای من و شما فراهم کنیم تا نیازی به گوگل یا فیسبوک نداشته باشیم که احراز هویت ما در اینترنت را تضمین کنند. داشتن یک هویت دیجیتال صادر شده توسط دولت، کمک زیادی به بازگرداندن یا اعطای حقوق مالکیت بر دادههایتان میکند، زیرا در حال حاضر شما مالک دادههای خود نیستید.
میتوانید قابلیت همپوشانی (interoperability) معرفی کنید. من در ایکس (X) هستم و نمیتوانم به بلواسکای (Bluesky) بروم. فرض کنید ایلان ماسک تصمیم بگیرد که به خاطر چیزی که گفتم و او خوشش نیامده، من را بلاک کند. او قبلاً هم برای چند هفته من را بلاک کرده بود. اکنون، من بیش از یک میلیون دنبالکننده در ایکس دارم. ترک این پلتفرم به معنای از دست دادن همه دنبالکنندههاست. اگر به بلواسکای بروم، فقط ۱۰ نفر دنبالکننده خواهم داشت. قابلیت همپوشانی به این معناست که اگر به پلتفرم دیگری، مانند بلواسکای، بروم و چیزی پست کنم، یک میلیون دنبالکننده من در ایکس هم بتوانند آن را ببینند.
جالب است که به قابلیت همپوشانی اشاره کردید، زیرا این یکی از پیشنهادات در قانون بازارهای دیجیتال اتحادیه اروپا (Digital Markets Act) است، که به نظر میرسد حداقل در تلاش است به برخی از مشکلاتی که بیان کردید بپردازد. آیا فکر میکنید که این اقدامات کافی هستند؟
نه، قطعاً کافی نیست. ایدههای جالبی در آن وجود دارد، مانند قابلیت همپوشانی. اما هیچکس در دولت واقعاً روی این موضوع کار نمیکند. اما هیچکس در دولت واقعاً روی این موضوع کار نمیکند. مشکل من همین است. نه به این دلیل که کار سختی است، بلکه به این دلیل که هیچکس روی آن کار نمیکند، چون برایشان مهم نیست. همهی آنها در جیب اربابان تکنوفئودال بزرگ هستند، همانطور که من آنها را مینامم.
اگر باور دارید که هیچکس در دولت کاری نمیکند، چگونه باید از این وضعیت پیش بروید؟
این سوال بسیار خوبی است. من هیچ ایدهای ندارم. اما به همین دلیل است که برخلاف روحیه، ترجیحات و خواستههایم، همچنان در سیاست هستم، زیرا هیچ جایگزینی برای سیاست وجود ندارد.
درباره نویسنده:
مورگان میکر نویسنده ارشد در وایرد است که از لندن به پوشش اخبار اروپا و کسبوکارهای اروپایی میپردازد.