جدیدترین مطالب
فصلنامه «گام سوم» شماره ۱
در این شماره، مقالات متنوعی در موضوعات اقتصاد، آینده مشاغل، آیندهپژوهی، خانواده، تغییرات اقلیمی و سیاست به همراه بخشها نوشتار، شرح مفصل، گفتوگو و پروندهای با عنوان «شک عمیق» چاپ شده است.
صنعت بازی و شمشیر دو لبه هوش مصنوعی
بازیهای ویدیویی با قدرت هوش مصنوعی سریعتر تولید میشوند، اما این موضوع چه تاثیری بر کیفیت بازیها و آینده شغلی هنرمندان و کارگران صنعت بازیسازی دارد؟ این مقاله شما را به عمق این چالش میبرد.
بایدها و نبایدهای اشتغال نوجوانان
اشتغال نوجوانان میتواند فرصتی برای یادگیری مهارتهایی مثل مدیریت زمان یا تقویت اخلاق کاری باشد یا میتواند به کابوسی تبدیل شود. همه آنچه والدین باید بدانند را اینجا بخوانید.
پایان اینفلوئنسرها
در جهانی که اینفلوئنسرها در حال افزایش بیرویه هستند و دامنه توجه انسان کمتر از چند ثانیه شده است، چه اتفاقی برای ارزش واقعی محتوا خواهد افتاد؟ این مقاله به بررسی اشباع شبکههای اجتماعی از اینفلوئنسرها و تأثیر آن بر کیفیت ارتباطات و فرهنگ دیجیتال میپردازد.
نویسنده: مت فوکس مترجم: مرجان بختیاری ۱۵ آذر ۱۴۰۳
برای رهایی از روزمرگی باید مثل کودکان رفتار کنیم؟
خودجوشی راهی است به سوی شادی، خلاقیت و سلامت روان. در این مقاله، یاد میگیرید چگونه از روزمرگی فاصله بگیرید و با ایدهها و حرکتهای آزاد زندگیتان را شگفتانگیزتر کنید.
این مطلب نوشتهای است از مت فوکس که در تاریخ ۱ آگوست ۲۰۲۴ با عنوان
How to Be More Spontaneous As a Busy Adult
در وبسایت Time منتشر شده است. ترجمه این مطلب توسط مرجان بختیاری انجام شده و در اختیار خوانندگان گرامی قرار میگیرد.
پسر نهسالهام در حالی که از خانه عبور میکند، میپرد، میجهد، دستهایش را به هوا پرت میکند، دوباره میپرد، لگدی میزند، به شکلی ترکیبی میپرد و راه میرود، لحظهای میایستد و یک مشت به پای من میزند و باز ادامه میدهد. او به موسیقی پرانرژی گروه پاپ-راک مورد علاقهاش، «ایمجین دراگنز»، گوش میدهد و با آن همراه میشود.
او کلمات آهنگ را زیر لب زمزمه میکند، اما حرکات «رقص» او هیچ ارتباطی با ریتم موسیقی ندارد. او ترجیح میدهد به شکلی کاملاً خودجوش جنبوجوش داشته باشد.
بسیاری از مردم دوست دارند زندگی را با کمی چاشنی خودجوشی تجربه کنند، و این آزادی معمولاً با جوانی گره خورده است. در مقابل، تفکر خشک و انعطافناپذیر به سلامت روانی پایینتر مرتبط است (و انسانها معمولاً بعد از کودکی از نظر ذهنی سختگیرتر میشوند.)
اما خبر خوب این است که شما محکوم به یک زندگی یکنواخت و بیغافلگیری در بزرگسالی نیستید. پژوهشگران اخیراً روشهایی را شناسایی کردهاند که میتواند خودجوشی را افزایش دهد و به بهبود سلامت روانی، و حتی شاید افزایش طول عمر کمک کند.
در ادامه، آنچه درباره خودجوشی آموخته شده و چگونگی پرورش آن را خواهید خواند.
خودجوشی چیست؟
خودجوشی به آزاد کردن ذهن و اعمالتان مربوط میشود. این حالت کاملاً داوطلبانه و بدون هدف مشخص است ـ مثل یک سفر جادهای ناگهانی در تابستان.
زمانی که ذهن آزادانه در حال حرکت و انعطافپذیری است و از یک ایده یا موضوع به موضوع دیگری میرود، بدون اینکه محدود به نگرانیهای شخصی یا متمرکز بر خود باشد، ما خودجوش هستیم.
جولیا کام، استاد روانشناسی در دانشگاه کلگری کانادا، در این باره میگوید که این نوع تفکر آزاد با فعالیتهای خاص عصبی در جلوی مغز مرتبط است. او میگوید: «این نشانهای از رها کردن ذهن است».
تفکرات خودکار و تکراری، مانند نگرانیهای مداوم، با خودجوشی در تضاد هستند. جسیکا اندروز-هانا، دانشمند عصبشناسی در دانشگاه آریزونا، توضیح میدهد: «افکار عادتی در ذهن ما نهادینه شدهاند.» این حالت زمانی رخ میدهد که بخشهای مغز که به احساسات و تمرکز بر خود مرتبط هستند، به طور مکرر با هم تعامل دارند.
او میگوید اگر این محدودیتها کاهش یابد، «خودجوشی آزادانه ظهور میکند» و طیف گستردهای از افکار و رفتارها را به همراه دارد.
خلاقیت با خودجوشی مرتبط است، اما متفاوت است. خلاقیت توانایی انتخاب از میان گزینههای بسیاری است که به طور خودجوش ایجاد شدهاند، اما برای یک هدف خاص به کار میروند. در حالی که خودجوشی «نیازی به هدف نهایی ندارد»، تالی مارون، روانشناس بالینی در مرکز سلامت روان شالواتا، اینگونه توضیح میدهد.
خودجوشی میتواند خود به خود ارزشمند باشد، مثل هنرمند آماتوری که بدون توجه به نتیجه نهایی برای سرگرمی رنگها را روی بوم میپاشد.
چرا کودکان ماشینهای خودجوشی هستند؟
کودکان به طور طبیعی از این فعالیتهای ذاتی لذت میبرند. همانطور که پیکاسو گفته، ما همه با روحیه هنرمند به دنیا میآییم. مشکل اینجاست که با بزرگ شدن، آن را از دست میدهیم.
«کودکان ماشینهای خودجوشی هستند»، ادوارد اسلینگرلند، استاد فلسفه در دانشگاه بریتیش کلمبیا کانادا و نویسنده کتاب سعی نکردن: هنر و علم خودجوشی، اینگونه میگوید. او به یاد میآورد زمانی که دخترش نمیتوانست بدون زیگزاگ، پریدن و پشتک زدن از نقطه A به نقطه B برود.
کودکان همچنین به طور مداوم با ویژگیهای شخصیتی جدید، لباسها، و علایقی که ظاهراً از ناکجا سر بر میآورند، آزمایش میکنند.
بیشتر بزرگسالان به ندرت به این نوع رفتار بازمیگردند. راست راه رفتن در بیشتر مواقع بسیار مفید است. همینطور داشتن هویتی ثابت که با تغییرات روزمره دگرگون نشود. با این حال، بزرگسالان میتوانند از درک دلایل و شیوههای خودجوش بودن جوانها بهره ببرند.
یکی از عوامل موثر در این امر دوپامین است، مادهای شیمیایی در مغز که با انگیزه و پاداش مرتبط است.
ساندیپ رابرت داتا، عصبشناس در دانشگاه هاروارد، مغز موشها را در حالی که در محیطهای ناآشنا کاوش میکنند، بررسی میکند. او متوجه شده است که دوپامین همانقدر که حرکتهای پیشبینیپذیر ناشی از پاداش غذا را تحریک میکند، محرک حرکتهای خودجوش موشها نیز هست. این رفتار تصادفی در موشهای جوان بسیار بیشتر دیده میشود. داتا میگوید: «آنها حرکات اکتشافی بسیاری از خود نشان میدهند که درست قبل از بزرگسالی به اوج میرسد، زمانی که موشها شروع میکنند به آرام شدن و رفتار مطابق با سنشان.»
دوپامین محرک رفتار انسان نیز هست. داتا میگوید: «رفتار شما در هر لحظه ترکیبی از اعمالی است که باعث میشود احساس خوبی داشته باشید، و اعمال غیرمعمولتری که به شما کمک میکند بهتر محیط اطراف خود را درک و با آن تعامل کنید.» هرچه محیطی را بیشتر کاوش کنیم، مثل یک شهر، بهتر میتوانیم امکانات آن را درک کنیم و در نتیجه خلاقتر و سازگارتر شویم.
با این حال، در انسانها و موشها، سطح دوپامین با افزایش سن کاهش مییابد—حدود ۱۰ درصد در هر دهه.
توضیح دیگر برای خودجوشی در جوانی، انعطافپذیری عصبی یا نوروپلاستیسیته است. دورهای که داتا از آن بهعنوان «شور و شوق جوانی» یاد میکند، همزمان با زمانی است که مغز «به شدت انعطافپذیر است و در حال یادگیری مداوم.» داتا میگوید، مانند دوپامین، نوروپلاستیسیته نیز پس از یک نقطه خاص در زندگی کاهش مییابد. او توضیح میدهد: «با گذار از کودکی به بزرگسالی، مدارهای عصبی تا حدی به تنظیمات بزرگسالی قفل میشوند. خودجوشی را میتوان به نوعی معیاری برای سن زیستی در نظر گرفت.»
این تغییرات فقط بر حرکت تأثیر نمیگذارد. به نظر میرسد افکار خودجوش نیز در دوران جوانی به اوج میرسند. کام میگوید: تحقیقات نشان دادهاند که دانشجویان و جوانان تقریباً ۵۰ درصد از روز را در حال ذهنگردی هستند. در سنین بالاتر، این میزان معمولاً به حدود ۳۰ درصد کاهش مییابد.
مگر اینکه بزرگسالان به طور فعال «ماهیچههای خودجوشی» خود را تقویت کنند. داتا میگوید: «چیزهایی که مغز شما را انعطافپذیر نگه میدارند، احتمالاً برای حفظ رفتارهای خودجوش بسیار مهم هستند.»
هنوز باید ارتباط بین خودجوشی و طول عمر به طور دقیق بررسی شود. با این حال، کام و اندروز-هانا پیوندهایی میان افکار خودجوش آزاد و افزایش رضایت از زندگی یافتهاند. ذهنیت مثبت نیز با کاهش سرعت پیری مرتبط است.
در ادامه، مراحلی برای تقویت خودجوشی در هر سنی ارائه میشود:
استراحتهایی با افکار آزاد و حرکات آزاد انجام دهید
زمانی را برای حرکت و تفکر آزادانه اختصاص دهید. هنگام قدم زدن خیالپردازی کنید و اجازه دهید ذهنتان سرگردان شود، بدون اینکه به مقصد خاصی فکر کنید. در نهایت میتوانید با کمک GPS راه خود را پیدا کنید.
اندروز-هانا چنین قدمزدنهایی انجام میدهد و به افکارش اجازه میدهد آزادانه جریان یابند. کام هنگام ورزش از هر گونه لیست کاری ذهنی، تماشای تلویزیون یا هر چیز دیگری که به بهرهوری مربوط باشد، اجتناب میکند. او میگوید: «شما نمیتوانید ۲۴ ساعته ذهن خود را متمرکز نگه دارید. من زمانی را اختصاص میدهم که افکارم هر کجا میخواهند سرگردان شوند.»
پیتر فلزمن، استاد مددکاری اجتماعی در دانشگاه اوکلند میشیگان، افراد را به "قدمزدنهای حس و لذت" دعوت میکند. او آنها را راهنمایی میکند تا به صورت خودجوش هر چیزی را که به آنها لذت میدهد دنبال کنند، مثل تماشای رفتوآمد یک زنبور از یک گل به گل دیگر.
روانشناسان برای این قدمزدنها توصیه میکنند: «خودتان را به طور کامل به تجربه بسپارید، انگار که تنها چیزی است که در جهان وجود دارد. وقتی علاقهتان کم شد… چیزی دیگر را پیدا کنید که جذابیت داشته باشد.»
خود را در موقعیتهای غافلگیرکننده قرار دهید
اسلینگرلند میگوید: «میتوانید نوروپلاستیسیته و خودجوشی را با واداشتن خود به انجام کارهای جدید در زندگی حفظ کنید.» فلزمن نیز میافزاید: «شگفتی را بپذیرید. شکستن دلپذیر عادتها مردم را به زندگی بیدار میکند.»
فلزمن اخیراً با یکی از دوستانش برای قایقسواری رفت. او فکر میکرد که این تجربه آرامشبخش خواهد بود، اما وقتی به آب رسیدند، دعوت شدند تا چندین ساعت در مسابقه قایقرانی شرکت کنند. این ایده فلزمن را عصبی کرد چون این اولین تجربه او در قایقرانی بود. اما او نوآوری یادگیری نحوه همکاری در یک تیم قایقرانی را پذیرفت. او میگوید: «این اتفاق به سادگی رخ داد. تجربهای خارقالعاده بود.»
داتا نیز به ارزش تجربیات جدید و خودجوش پی برده است. پدر او که مبتلا به پارکینسون است—بیماری مرتبط با کاهش سطح دوپامین—به نوآوری واکنش مثبت نشان میدهد. داتا میگوید: «تنها چیزی که حال او را بهتر میکند، تازگی است. اگر او را با یک سفر به مرکز خرید، ساحل، یا هر جای دیگر غافلگیر کنم، حالش به طرز قابلتوجهی بهتر میشود.»
تفکر آزاد
اگر احساس میکنید در یک روتین یکنواخت گیر کردهاید، شاید کمک کند نوعی تفکر آزاد را امتحان کنید. در این روش، جریان درونی افکار خود را با صدای بلند، کلمه به کلمه، بیان میکنید؛ هر کلمه با کلمه قبلی ارتباط دارد. مثلاً ممکن است از «ابر» به «مادر» و سپس به «آشپزخانه» برسید، بسته به تداعیهای ذهنیتان.
مارون، روانشناس، میگوید این کار نه تنها خلاقیت را تقویت میکند، بلکه به همان اندازه مهم است که منتقد درونی ما را ساکت کرده و خودجوشی را افزایش میدهد. او دریافته است که وقتی افکار افراد آزادانه جریان مییابند، بخشهای اجرایی مغز—که مسئول برنامهریزی و تصمیمگیری هستند—کمتر فعال میشوند. او توضیح میدهد: «تداعیهای ذهنی آنها انعطافپذیرتر و با موانع کمتری همراه است.» این فرایند به آنها کمک میکند تا مانند کودکان زیگزاگ کنند و افکار خود را دنبال کنند، بدون اینکه احساس کنند نیمی از ایدههایشان بیارزش است.
خواندن داستانهای مثبت و خلاقانه میتواند این تداعیها را اصیلتر و زندهتر کند. نوشتن آزاد نیز فعالیت دیگری است که به جریان یافتن تفکر کمک میکند. اندروز-هانا میگوید: «این نوع نوشتن، به شما اجازه میدهد افکار خود را بدون محدودیت بروز دهید.»
برخی افراد از تنهایی با افکار متفاوت خود بیشتر لذت میبرند. اندروز-هانا اپلیکیشنی به نام MindWindow طراحی کرده است که به کاربران امکان میدهد الگوهای فکری خود، از جمله خودجوشی را بشناسند.
در کلاسهای بداههپردازی شرکت کنید
مطالعات نشان دادهاند که شرکت در کلاسهای بداههپردازی—یکی دیگر از فعالیتهای مرتبط با تداعی آزاد—علائم افسردگی و اضطراب را در بزرگسالان کاهش میدهد. این کلاسها همچنین خلاقیت را افزایش میدهند که با بهزیستی روانی مرتبط است. تحقیقات فلزمن در مدارس دیترویت نشان داده است که کودکانی که در کلاسهای بداههپردازی شرکت کردند، توانایی بیشتری در تحمل عدمقطعیت پیدا کردند—که کلید سلامت روان است—و اضطراب اجتماعی کمتری داشتند.
البته بخشهای اجرایی مغز اهمیت زیادی دارند. بدون عملکرد این بخشها، تداعیهای ذهنی بیش از حد آزاد میشدند. مارون توضیح میدهد: «هدف این است که تعادلی میان تفکر واگرا و همگرا پیدا کنیم، تا بتوانیم به طور انعطافپذیر مطابق با ارزشهایمان عمل کنیم.» فلزمن نیز میگوید: «یافتن این تعادل کلید استفاده درست از خودجوشی است.»
کاهش استرس
اضطراب با افکار و رفتارهای محدود و تکراری مرتبط است. اندروز-هانا میگوید: «تمرین ذهنآگاهی میتواند «وابستگی شما» به تفکر منفی و تکراری را از بین ببرد و فضای ذهنی را برای خودجوشی آزاد کند.» تحقیقات جدید نشان میدهد که «سیلوسایبین» ممکن است با کاهش استرس و تغییر موقت مغز به حالت انعطافپذیری عصبی دوران کودکی، این محدودیتهای روانی را تضعیف کند. نادیده گرفتن محدودیتهای استرسزا و دیجیتال تلفنهای هوشمند نیز میتواند مؤثر باشد.
رها کن و پیش برو
خودجوشی بهعنوان یک فضیلت، ریشههای باستانی دارد. در چین قرن پنجم پیش از میلاد، از طریق مفهومی به نام وو-وی (wu-wei) بهعنوان چیزی ضروری برای لذتبردن از زندگی شناخته میشد. اسلینگرلند در کتابش مینویسد که وو-وی به معنای «تلاش نکردن» است. افرادی که این حالت را دارند، بدون تقلا موفق میشوند؛ آنها میدانند چه زمانی به ذهن ناخودآگاه خود اعتماد کنند و کارها را بهطور طبیعی انجام دهند. برای پرورش این ویژگی، به فعالیتی بپردازید که حس شگفتی را در شما برانگیزد و شما را با نظم طبیعی جهان همسو کند. برای اسلینگرلند، این فعالیت قایقسواری در اقیانوس است.
بازی بدون ساختار
بخشی از برنامه اندروز-هانا برای تقویت خودجوشی، بازی با فرزندانش است. او میگوید: «سعی میکنم وارد حالت تفکر آنها شوم، بهجای اینکه بازیشان را هدایت کنم. این کار خیلی سخت است و برای یک کودک چهار ساله طبیعیتر است. اما به من کمک میکند با آنها ارتباط برقرار کنم و در تفکر خود انعطافپذیرتر شوم.»
بهتازگی، من هم به رقصیدن پسرم ملحق شدم. با پرشها و حرکات ناموزون خودم او را تقلید میکنم. وقتی واقعاً در حال لذتبردن از موسیقی است، سرش را شدیداً تکان میدهد و به نظر میرسد، همانطور که وردزورث در مورد شعر گفت، «ریزش خودجوش احساسات قدرتمند» را تجربه میکند. من هم سرم را تکان میدهم و به این فکر میکنم که او چطور هدیه خودجوشیاش را با من به اشتراک میگذارد.
در ابتدا چند بار به هم برخورد کردیم، اما حالا ماهرانه از هم دوری میکنیم. شاید این حرکات دوباره اتصالات عصبی مرا باز کند—شاید هم نه. اما قطعاً تغییر خوشایندی از روال نشسته روزمرهام است. داتا میگوید: «روال روزمره زندگی مثل این است که مدام یک دستگاه آدامس را فشار دهید. اگر این تنها کاری باشد که میکنید، وقتی دستگاه خالی شود، گیر میافتید.»
نیاز اساسی به امتحان کردن چیزهای تصادفی و جدید وجود دارد. داتا میگوید: «این حرکات ممکن است بیمعنی به نظر برسند، اما چه کسی میداند که آیا در آینده یکی از حرکات شما هنگام رقصیدن به کارتان خواهد آمد یا نه.» حتی اگر هیچ هدفی وجود نداشته باشد، شاید سود واقعی تنها در لذتبردن از خودجوشی برای خودش باشد.
درباره نویسنده:
مت فوکس؛ نویسنده Time در موضوعات سلامت، علم و فناوری.