جدیدترین مطالب
فصلنامه «گام سوم» شماره ۱
در این شماره، مقالات متنوعی در موضوعات اقتصاد، آینده مشاغل، آیندهپژوهی، خانواده، تغییرات اقلیمی و سیاست به همراه بخشها نوشتار، شرح مفصل، گفتوگو و پروندهای با عنوان «شک عمیق» چاپ شده است.
صنعت بازی و شمشیر دو لبه هوش مصنوعی
بازیهای ویدیویی با قدرت هوش مصنوعی سریعتر تولید میشوند، اما این موضوع چه تاثیری بر کیفیت بازیها و آینده شغلی هنرمندان و کارگران صنعت بازیسازی دارد؟ این مقاله شما را به عمق این چالش میبرد.
بایدها و نبایدهای اشتغال نوجوانان
اشتغال نوجوانان میتواند فرصتی برای یادگیری مهارتهایی مثل مدیریت زمان یا تقویت اخلاق کاری باشد یا میتواند به کابوسی تبدیل شود. همه آنچه والدین باید بدانند را اینجا بخوانید.
دیکتاتور بودن سخت است!
آیا دیکتاتورها واقعاً قدرتمند هستند یا آنچه میبینیم بلوفی بزرگ است؟ این مقاله با تحلیل آمارها و حقایق جالب توجه، از ضعفهای اساسی دیکتاتوریها پرده برمیدارد. از چالشهای اقتصادی و فساد تا محدودیتهای آموزشی و دیپلماسی ناپایدار.
نویسنده: میخال مالویچ مترجم: مرجان بختیاری ۱ دی ۱۴۰۳
پایان اینفلوئنسرها
در جهانی که اینفلوئنسرها در حال افزایش بیرویه هستند و دامنه توجه انسان کمتر از چند ثانیه شده است، چه اتفاقی برای ارزش واقعی محتوا خواهد افتاد؟ این مقاله به بررسی اشباع شبکههای اجتماعی از اینفلوئنسرها و تأثیر آن بر کیفیت ارتباطات و فرهنگ دیجیتال میپردازد.
این مطلب نوشتهای است از میخال مالویچ که در تاریخ ۱۴ جولای ۲۰۲۴ با عنوان
The End of Influencers
در وبسایت Medium منتشر شده است. ترجمه این مطلب توسط مرجان بختیاری انجام شده و در اختیار خوانندگان گرامی قرار میگیرد.
ما به شکلی خطرناک در حال نزدیک شدن به زمانی هستیم که تنها افراد تأثیرگذار (اینفلوئنسرها) در شبکههای اجتماعی باقی میمانند.
این یعنی دیگر کسی باقی نمیماند که تحت تأثیر آنها قرار بگیرد. یک اینفلوئنسر هزاران اینفلوئنسر کوچکتر را دنبال میکند و آنها هم به نوبه خود صدها هزار مایکرو اینفلوئنسر را تحت پوشش دارند.
میدانم، دیوانهکننده به نظر میرسد!
هدف از تأثیرگذاری، معمولاً القای یک روایت، عقیده یا تبلیغ محصول به گروه بزرگی از افراد است.
اما هدف از اینفلوئنسر بودن این است که تحت تأثیر دیگران قرار نگیری.
این یعنی اکثر دنبالکنندههایت دیگر به حرفهایت اهمیت نمیدهند. هدفشان از دنبال کردن تو — با توجه به اینکه نفوذ بیشتری نسبت به آنها داری — صرفاً این است که اندکی از این نفوذ را برای خودشان بگیرند.
آنها زیر ویدیوها یا پستهایت در شبکههای اجتماعی، با انگیزه جلب توجه کامنت میگذارند تا افراد بیشتری روی پروفایلشان کلیک کرده و آنها را دنبال کنند.
تاریکترین گوشه اینترنت لهستان
در سال ۲۰۰۶ استارتآپی راهاندازی کردم که یکی از روزنامهنگاران آن را «سیاهچاله اینترنت در لهستان» نامید. با این حال، به نظر میرسد این یک پیشبینی از چیزی بود که تقریباً ۲۰ سال بعد واقعاً رخ داد.
ایده ساده بود — تو یک «دیوار» میسازی و دیگران میتوانند یادداشتهای کوتاه و چسبانی روی این دیوار بگذارند. شبیه توییتر بود، و ما آن را چند ماه پیش از توییتر ساختیم. یادداشتها هم محدودیت تعداد کاراکتر داشتند.
و این ایده بهشدت فراگیر شد.
در اوج محبوبیت، سایت ما فقط در لهستان ۱۰۰ هزار کاربر فعال روزانه داشت. هیچوقت نسخه انگلیسی آن را نساختیم، پس نمیدانم چه میشد اگر نسخه جهانی داشتیم.
مشکل چه بود؟
ما بهطور ناخواسته، یک مسابقه محبوبیت بین کاربران ایجاد کردیم. کارتها، گفتوگو محور نبودند — بلکه یکطرفه بودند. یک نفر میتوانست یک کارت جدید روی دیوارت بگذارد، و تنها راه پاسخ دادن این بود که به دیوار آنها بروی و کارت دیگری با حرفهایی که میخواستی بگویی بچسبانی.
میتوانی حدس بزنی محبوبترین نوع کامنت چه بود؟
سلام! نمیشناسمت ولی شرط میبندم که فوقالعادهای! لطفاً به دیوار من بیا و چیزی قشنگ برایم بنویس!
بله. این همان معادل التماس برای تعامل در سالهای ۲۰۰۶–۲۰۰۷ بود. روزانه تا ۲۰۰ هزار کامنت با این مضمون به دیوار مردم اضافه میشد. این تعداد بیش از ۷۰ درصد کل کامنتها بود.
همین حالا هم همین است
شبکههای اجتماعی تماماً به مزرعهداری تعامل و تلاش برای «دور زدن الگوریتم» تبدیل شدهاند. تیترهای کلیشهای و بازی با «توجه» مردم، مهمتر از ارزش واقعی محتوا هستند.
دامنه توجه انسانها در سال ۲۰۲۴ احتمالاً کمتر از یک ماهی قرمز است. کمتر از ۸ ثانیه.
همه توجه تو را میخواهند.
تمام اینفلوئنسرها، اینفلوئنسرهای کوچکتر و مایکرو اینفلوئنسرها یک هدف دارند.
ارتباط در پیامهای خصوصی
به همین دلیل اینفلوئنسرها در سطوح مشابه معمولاً به پیامهای خصوصی یکدیگر سر میزنند و سعی میکنند با هم دوست شوند. البته، بخشی از این ارتباطها ممکن است صادقانه باشد. اما اکثر آنها بر اساس قاعده «معامله متقابل» است.
یعنی اگر در پیامهای خصوصی (DM) با تو خوب رفتار کنم، احتمال اینکه محتوایم را لایک یا بازنشر کنی بیشتر میشود. ما انسانها اینگونه ساخته شدهایم.
این موضوع ترکیبی است از ایجاد ارتباط انسانی و دستکاری الگوریتم. البته این دو بخش به یک اندازه نیستند. هدف اصلی همه در شبکههای اجتماعی این است که دنبالکنندههای بیشتری نسبت به تو داشته باشند. و همینطور نفوذ بیشتر.
آن پیامهای دوستانه DM، دوستان واقعی تو نیستند. و این مشکل حتی به لایههای عمیقتری از جامعه نیز سرایت کرده است.
سیستم خراب است
ما در چرخهای بیپایان گرفتار شدهایم که برای جلب توجه میدویم، به امید اینکه روزی کسی مثل ایلان ماسک میم ما را بازنشر کند و ۱۰ هزار دنبالکننده به دست بیاوریم.
ما دیگر چیزی برای گفتن نداریم. مگر اینکه صرفاً برای ایجاد جنجال و بحث آنلاین کاری کنیم.
و اگر کسی بخواهد حاشیه امنی برای خودش ایجاد کند، پستش را با این جمله شروع میکند: «نظر نامحبوب: ...» — حتی وقتی بیشتر مردم دقیقاً همان نظر را دارند.
همه با تمام وجود تلاش میکنند «الگوریتم را دور بزنند» فقط برای اینکه اندکی سهم خودشان از کیک را بزرگتر کنند. اما چیزی که نمیبینند این است که این اعداد و ارقام چقدر بیمعنی هستند.
چند سال پیش متوجه شدم که بسیاری از حسابهای «محبوب» اینستاگرامی در حوزه کاری من تصور میکنند که اولین ۱۰۰ هزار دنبالکننده باید خریداری شوند. نتیجه آن چیست؟ حسابهایی با ۲۵۰ هزار دنبالکننده که زیر هر پست تنها ۹۰ لایک دارند. آنها واقعاً چه کسی را فریب میدهند؟
مردم اهمیت نمیدهند
بسیاری از دنبالکنندگان تو (معمولاً) دوستانت نیستند. آنها فقط میخواهند از تو بهعنوان نردبان (سکوی پرتاب) یا ترامپولینی (تشک فنردار) برای موفقیت خودشان استفاده کنند. این یعنی آنها به خاطر چیزی که میگویی یا طرفداری میکنی، تو را دنبال نمیکنند. انگیزهشان کاملاً خودخواهانه است.
وقتی پستی از تو موفق شود، دفعه بعد تلاش میکنند از تو تقلید کنند. و اگر پستت در تعامل با مخاطبان دچار «شکست» شود، آن را در ذهنشان به عنوان یک نکته یادداشت میکنند.
چیزی که نمیبینند این است که گروه دنبالکنندگانشان دقیقاً همان است. آنها هم به پستهایشان اهمیت نمیدهند و فقط میخواهند به سطح بعدی برسند. ۱۰۰۰ دنبالکننده؟ ۱۰ هزار؟ ۱۰۰ هزار؟
فرم طولانی راه نجات؟
اینفلوئنسرهای امروزی بهشدت روی محتوای کوتاهمدت تمرکز دارند. ویدیوهای سریع ۱۵ ثانیهای با زیرنویسهای پرجنبوجوش و رنگارنگ. تغییرات سریع پسزمینه هر ۲ تا ۳ ثانیه برای حفظ توجه.
این سبک ویرایش با اینفلوئنسری به نام Mr. Beast محبوب شد و به قالبی برای جلب تعامل در تمام شبکههای اجتماعی — نه فقط یوتیوب — تبدیل شد.
مشکل اینجاست که هر سطح جدیدی از اینفلوئنسرها، زمان، انرژی و ارزش کمتری به کاری که انجام میدهند اختصاص میدهند. آنها فقط تاکتیکهای ویرایشی آقای دونالدسون را کپی میکنند.
بیشتر جمعیت آنلاین در این چرخه فوقسریع برای جلب تعامل گرفتار شدهاند.
اما امید وجود دارد
مثل هر روندی، گروهی از مردم هستند که بهسرعت از آن خسته میشوند. برخی واقعاً میخواهند از کاری که بهصورت آنلاین انجام میدهند ارزش کسب کنند. برخی هم برای اینکه وانمود کنند بهتر از کسانی هستند که دامنه توجهشان ۴ ثانیهای است، این کار را میکنند. انگیزه هر چه که باشد، محتوای طولانی با پیام واقعی، آرامآرام در حال بازگشت است.
برند شخصی شما نباید صرفاً درباره دور زدن الگوریتم باشد. باید درباره نشان دادن کیفیت کارهایی که انجام میدهید باشد. و این کار جواب میدهد ...
این وضعیت واقعاً باید تغییر کند، وگرنه تا ابد در آن چرخه دیوانهوار گرفتار خواهیم بود.
البته اوضاع دارد خودش را اصلاح میکند — هرچند بهکندی
ما هنوز به آن نقطه نرسیدهایم، اما از تجربه شخصی من، یک دنبالکننده که میتواند این مقاله هزار کلمهای را به طور کامل بخواند، بسیار ارزشمندتر از ۱۰۰۰ دنبالکنندهای است که از یک ویدیوی سریع ۱۵ ثانیهای آمدهاند.
اخیراً این کامنت را زیر یکی از پستهای طولانیام که ویدیویی از ابزار هوش مصنوعی ما ضمیمه آن بود، دریافت کردم. فکر میکنم این نظر همه چیز را خلاصه میکند:
درباره نویسنده:
میخال مالویچ؛ نویسنده سایت مدیوم در موضوعات طراحی و سبک زندگی.