سه هزار
Advertisement
جدیدترین مطالب
Article Image
فصلنامه «گام سوم» شماره ۳

در این شماره نیز مقالاتی متنوع در موضوعات اقتصاد، آینده‌پژوهی، خانواده به همراه بخش‌های نوشتار، سیاست و پرونده‌ای با عنوان «آینده‌ای قمر در عقرب» و بخش ضمیمه نوروزی با عنوان «بزرگ شدن در خاندان مرداک» چاپ شده است.

Article Image
چگونه می‌توان سکون نوآوری در اروپا را شکست؟

پس از دهه‌ها سرمایه‌گذاری در حوزه تحقیق و نوآوری (R&I)، اروپا همچنان از رهبران جهانی عقب مانده است. کمیسیون جدید اتحادیه اروپا باید با سیاست‌های پراکنده مقابله کرده، رقابت‌پذیری را احیا کند و امنیت را در راهبرد رشد خود ادغام نماید.

Article Image
بازگشت ترامپ،سقوط اسد: آیا ایران به توافق بهتری خواهد رسید؟

با آماده شدن دونالد ترامپ برای بازگشت به قدرت، فرصتی بی‌سابقه برای تأثیرگذاری بر مسیر حرکت ایران پدید آمده است؛ فرصتی برای احیای ترکیبی از فشار مؤثر و مذاکرات قوی که عمدتاً بر ممنوعیت دائمی و جزئی‌نگرانه‌ی تسلیحاتی تمرکز دارد، در حالی که در کنار آن، منافع داخلیِ ممکن برای تهران نیز در نظر گرفته شود.

Article Image
چگونه نوع درست رشد را به دست آوریم؟

صندوق بین‌المللی پول پیش‌بینی کرده است که نرخ رشد سالانه اقتصاد جهانی در پنج سال آینده به طور میانگین حدود ۳ درصد خواهد بود،ضعیف‌ترین چشم‌انداز میان‌مدت در چند دهه اخیر. این تصویر در کشورهای دارای اقتصاد پیشرفته از همه تیره‌تر است، جایی که انتظار می‌رود نرخ رشد همچنان در حالت رکود باقی بماند.

پربازدیدترین مطالب
Article Image
هوش مصنوعی و سیاست: چگونه بفهمیم چه چیزی و چه کسی واقعی است؟

اگر خوش‌شانس باشیم، فناوری‌های جدید فقط باعث سردرگمی مختصری می‌شوند. وگرنه، حوزه سیاسی ما می‌تواند برای همیشه تغییر کند.

Article Image
انواع هوش، کاربردهای هوش هیجانی و تقویت آن در کودکان

ین مطلب نگاهی دارد به انواع هوش و نقش مهم آنها در زندگی روزمره و توانایی‌های شناختی انسان. همچنین مروری بر هوش هیجانی و کاربردها و روش‌های تقویت آن در کودکان.

Article Image
کاهش هدررفت غذا با اپلیکیشن موبایلی

اگرچه این اپلیکیشن غذای باقی‌مانده‌ی رستوران‌ها را ارزان در اختیار کاربران قرار می‌دهد، اما همچنان ابهاماتی درباره‌ی میزان واقعی کاهش هدررفت و استفاده‌ی تجاری برخی کسب‌وکارها از این سیستم وجود دارد.

...

نویسنده: پاول فورد         مترجم: نیوشا امیدی        ۷ خرداد ۱۴۰۴

برای تصاحب آینده، شکسپیر بخوانید!

فناوری و علوم انسانی همیشه در جنگ بوده‌اند. تصور نکنید که سیلیکون‌ولی پیروز این میدان خواهد بود.من تا پای جان دانش‌آموخته‌ی ادبیات انگلیسی‌ام. اما سال‌ها پیش دریافتم که ورود به این بحث فایده‌ای ندارد. هیچ‌گاه به نتیجه نمی‌رسد.


این مطلب نوشته‌ای است از پاول فورد که در تاریخ ۲ ژانویه‌ ۲۰۲۴ با عنوان
To Own the Future, Read Shakespeare
در وب‌سایت Wired منتشر شده است.


چندین بار در سال، گویی بر اساس برنامه‌ای پنهان، یکی از اهالی فناوری اغلب کسی با پیوندهایی به سرمایه‌گذاری خطرپذیر در شبکه‌های اجتماعی می‌نویسد: «تنها کاری که فارغ‌التحصیلان علوم انسانی از پسش برمی‌آیند، تمیز کردن کف زمین است در حالی که من به آن‌ها مشت می‌زنم.» و بعد، طرفداران شعر و ادب واکنش نشان می‌دهند اغلب کمی دیر، با موهایی که نیاز به اصلاح دارد و با استدلال‌هایی صادقانه درباره‌ی ارزش هنر پاسخ می‌دهند.

من تا پای جان دانش‌آموخته‌ی ادبیات انگلیسی‌ام. (ما را نه با آنچه خوانده‌ایم، که با آنچه از نخواندنش شرمنده‌ایم، می‌شناسند.) اما سال‌ها پیش دریافتم که ورود به این بحث فایده‌ای ندارد. هیچ‌گاه به نتیجه نمی‌رسد. نویسنده و دانشمند، سی. پی. اسنو، در سال ۱۹۵۹ در سخنرانی‌ای با عنوان «دو فرهنگ»، این موضوع را مطرح کرد و جامعه‌ی بریتانیا را به‌خاطر ترجیح دادن شکسپیر بر نیوتن مورد انتقاد قرار داد. به اسنو زیاد ارجاع داده می‌شود. من همیشه آثارش را غیرقابل‌خواندن یافته‌ام که بله، باعث شرمساری‌ام است اما همین موضوع باعث می‌شود فکر کنم شاید علوم انسانی حرفی برای گفتن داشته‌اند.

وقتی وارد دانشگاه شدم در دوران کاست‌های موسیقی بحث «دو فرهنگ» به تابلوهای اعلانات منتقل شده بود. در ساختمان علوم انسانی، افراد مقاله‌هایی در دفاع از این رشته‌ها که از مجله‌ها بریده بودند، روی تابلوها می‌چسباندند. برای من، یک شنبه‌شب داغ آن بود که بروم و آن مقاله‌ها را بخوانم. دیگران مواد مخدر امتحان می‌کردند. من از خواندن این مقاله‌ها سردرگم می‌شدم. کلیت حرف را می‌فهمیدم، اما نمی‌دانستم چرا باید چیزی به این ضرورت و اهمیت را اصلاً نیاز به دفاع داشته باشد. از آن‌سو، در ساختمان مهندسی، یادم هست در دستشویی دیواری نوشته بودند: «ارزش یک مدرک علوم انسانی»، و فلشی به سمت دستمال توالت کشیده بودند. من به آن ساختمان رفته بودم چون آنجا کامپیوترهای سیلیکون گرافیکس داشتند.

در رفت‌وآمد میان این دو دنیا بود که دریافتم موجودی وحشتناک هستم: میان‌رشته‌ای. در زمانی که کامپیوترها هنوز در آزمایشگاه‌ها حبس بودند، ایده‌ی اینکه یک دانشجوی ادبیات انگلیسی کدنویسی یاد بگیرد، کاری بیهوده و در مرز سوءاستفاده تلقی می‌شد انگار به میمونی سیگار دادن. چطور می‌توان برنامه نوشت وقتی قرار بود متن‌ها را واسازی کرد؟ با این حال، دلم می‌گفت: همه‌ی رشته‌ها یکی‌اند! باید همه‌مان در یک ساختمان عظیم باشیم. مشاورانم به من توصیه می‌کردند که این را کاملاً پنهان نگه دارم. می‌گفتند: یک رشته را انتخاب کن. اگر لازم شد، در رشته‌ای عجیب فرعی بگیر. اما اصلاً چرا اینجا بودیم؟ مگر همه‌ی ما از مهندسان سرامیک گرفته تا مطالعات زنان قرار نبود با هم به سوی نوسفر پارو بزنیم؟ جواب دادند: نه. قرار نیست. برو به کار دانشجویی‌ات، تماس با فارغ‌التحصیلان برای دریافت کمک مالی.

پس مدرکم را گرفتم و رفتم تا زندگی‌ای میان‌رشته‌ای در تقاطع علوم انسانی و فناوری بسازم، و هنوز هم در همین مسیرم، درست همان‌طور که افرادی که به علوم انسانی حمله می‌کردند، همچنان در حال حمله‌اند. اما حالا مشاورانم را درک می‌کنم. آن‌ها حق داشتند که هشدار بدهند.

چون انسان‌ها پریمات (نخستي‌سانان) هستند و رشته‌ها قلمروهای ما. برنامه‌نویسی که به فضای خالی در کدهای پایتون پوزخند می‌زند؛ جامعه‌شناسی که به جغرافیدان نیشخند می‌زند؛ فیزیک‌دانی که به سقف خیره می‌شود وقتی دانشجویی که سرش از فروم‌های اینترنتی گرم شده، ادعا می‌کند که بودیسم نظریه‌ی کوانتوم را پیش‌بینی کرده. آن‌ها، ما، داریم مرزها را پاسبانی می‌کنیم؛ تصمیم می‌گیریم چه چیزی داخل است و چه چیزی نه. و همین نبرد همیشگی رشته‌ها، این نزاع پایان‌ناپذیر و فرساینده، اینترنت را نیز تعریف می‌کند. آیا وبلاگ‌نویسی روزنامه‌نگاری است؟ آیا داستان هواداری «نوشتن واقعی» محسوب می‌شود؟ آیا بازی‌های ویدئویی می‌توانند هنر باشند؟ (پاسخ همیشه این است: البته، اما نه همیشه. و کسی از چنین پاسخی خوشش نمی‌آید.)

وقتی اوضاع از کنترل خارج می‌شود، ما مرزهای رشته‌ای را نمی‌گشاییم؛ بلکه رشته‌های جدید خلق می‌کنیم: علوم انسانی دیجیتال، جغرافیای انسانی، و بله، علوم کامپیوتر (دقت کنید به آن «علم» که به انتهایش چسبانده‌اند تا آن را از «مهندسی» صرف متمایز کنند). این سرزمین‌های جدید و سترگ به‌تدریج مرزها و مدافعان خاص خود را پیدا می‌کنند. فرد میان‌رشته‌ای در اصل یک تبعیدی است—کسی که به هیچ مرزی احترام نمی‌گذارد و در نتیجه از هیچ شهروندی برخوردار نیست.

اگر روایت کنونی درست باشد اگر هوش مصنوعی پیروز میدان شود خب، آدم‌های اهل علوم انسانی به جایگاه بالا خواهند رسید.

می‌توان گفت که با وجود تمام حرف‌هایی که درباره‌ی دانشگاه به عنوان «عرصه‌ای مشترک برای اندیشه» زده می‌شود، این نهاد در واقع برای حفظ نوعی آتش‌بس دائمی میان رشته‌ها ساخته شده جایی که در آن بتوان استادان ادبیات فرانسه را با متالورژیست‌ها گرد هم آورد و با حقوق و مزایا مهارشان کرد تا یکدیگر را نکشند. حیاط مرکزی دانشگاه همچون منطقه‌ی غیرنظامی برای ذهن‌ها. اما این پیوندها در حال از هم گسستن‌اند. دانشگاه‌ها رشته‌ها را به دست باد سپرده‌اند. کل دانشکده‌ها در حال تعطیلی‌اند. استخر پرزرق‌وبرق همچنان باز می‌ماند، اما ادبیات فرانسه حذف می‌شود. و بعد، آدم‌های دنیای سرمایه‌گذاری خطرپذیر در توییتر، یا اکس، یا هرچه، ظاهر می‌شوند تا بگویند شعر بی‌فایده است. این از دست‌رفتگی‌ها واقعی‌اند.

و خب، واقعاً که چه؟ آنچه من برایش سوگواری می‌کنم نه برنامه‌ای خاص در دانشگاهی است که هرگز به آن پا نگذاشته‌ام، بلکه حس تعادل در نهادهاست. من بیشتر عمرم را در آرزوی مختل شدن این نهادها گذرانده‌ام، و حالا، که به نیمه‌ی دوم زندگی‌ام وارد می‌شوم (اگر خوش‌شانس باشم)، در تمنای ثباتم. آن آتش‌بس ظریف دارد از میان می‌رود؛ آن حس داشتن گزینه‌ها. یک دفترچه‌ی راهنمای درسی کوتاه‌تر نشانه‌ای قطعی از افول یک جامعه است.

اما همچنین داریم آینده‌ای را قطع می‌کنیم که صنعت فناوری وعده‌اش را به ما می‌دهد. اگر روایت کنونی درست باشد اگر هوش مصنوعی پیروز شود خب، آدم‌های اهل علوم انسانی به جایگاه بالا خواهند رسید. چون به جای آنکه مجبور باشیم برای اندیشیدن در سطوح بالا، نظام‌های پیچیده و باستانی از قواعد و نحوها را بیاموزیم (نمادگذاری ریاضی، ++C، پرل)، با معلمان/خادمان بی‌نهایت صبور هوش مصنوعی تعامل خواهیم داشت چون شاهزادگان یونانی و آن‌ها برایمان کدنویسی خواهند کرد، صفحه‌گسترده‌ها خواهند ساخت، تحلیل‌های سطح اول از ساختارهای صُلب انجام خواهند داد، و بندهای هورن برایمان خواهند نوشت.

می‌دانم شما بچه‌نِردها تاکنون با نرم‌افزارهای تولید تصویر هوش مصنوعی چه کرده‌اید. فقط نگاهی به صفحه‌ی «برترین‌ها» در میدجرنی بیندازید. اگر زیاد از هنر نمی‌دانید ولی می‌دانید چه چیزی را دوست دارید، و آنچه دوست دارید زنان اِلف با اندام‌های برجسته است، شما در بهترین آینده‌ی ممکن قدم گذاشته‌اید. ممکن است بگویید: «خب، این خواست بازار است.» اما انسان‌ها از هر چیزی دلزده می‌شوند. ما دیگر کم‌کم از فیلم‌های «مرد مورچه‌ای» هم خسته شده‌ایم.

برندگان آن‌هایی خواهند بود که بتوانند سریع‌تر از همه رایانه را به حرکت درآورند، مدها و جریان‌های نو را تولید کنند، از آن پول بسازند، و به مرحله‌ی بعدی بروند. اگر رایانه‌ها بتوانند ما را درک کنند، اگر مطیع اراده‌ی ما شوند، اگر ما را در خلاقیت یاری دهند، آنگاه آدم‌های رشته‌های ما بله، حتی شاید شاعران برتری خواهند داشت. تقصیر ما نیست. شما بودید که ربات‌ها را ساختید.

شاید به همین دلیل است که آن‌ها چنین عجیب و پرخاشگرانه واکنش نشان می‌دهند از ترس آنکه قدرت از کفشان برود، از اینکه آن همه دانش پیچیده و رمزآلود درباره‌ی مدل‌های زبانی بزرگ، شبکه‌های عصبی، بلاک‌چین و بازارها ممکن است پاک شود. پاک خواهد شد. دست‌کم هنر به بازی درازمدت فکر می‌کند، نه؟ شعرها چیزهای گوناگونی‌اند، و اغلب هم افتضاح، اما قرار نیست یک‌بارمصرف باشند، و برای کار کردن به سیستم‌عامل خاصی نیاز ندارند.

کافی است به یک درخت نگاه کنید هر درختی تا ببینید که رشته‌های ما چقدر ناکارآمد هستند. نظریه‌ی فرگشت، گیاه‌شناسی، جغرافیا، فیزیک، هیدرولوژی، بی‌شمار شعر، نقاشی، مقاله و داستان همه در تلاش برای فهمیدن درخت‌اند. ما به همه‌ی آن‌ها نیاز داریم، به کل این زیست‌بوم شکننده و درهم‌تنیده. هیچ‌کس هنوز نتوانسته آن را به‌درستی بفهمد.


درباره نویسنده:
پاول فورد؛ نویسنده و برنامه‌نویس و کارآفرین نرم‌افزار است. او در بروکلین زندگی می‌کند.

منبع: Wired

مطالب مرتبط