جدیدترین مطالب
فصلنامه «گام سوم» شماره ۱
در این شماره، مقالات متنوعی در موضوعات اقتصاد، آینده مشاغل، آیندهپژوهی، خانواده، تغییرات اقلیمی و سیاست به همراه بخشها نوشتار، شرح مفصل، گفتوگو و پروندهای با عنوان «شک عمیق» چاپ شده است.
سال ۲۰۲۵؛ نفوذ هوش مصنوعی در سیاست و دموکراسی
با ورود هوش مصنوعی به دموکراسی، سیاستورزی کارآمدتر و شخصیتر شده، اما تعصبات، سوءاستفاده و چالشهای اخلاقی نیز افزایش یافتهاند. آیا میتوان از این ابزارها برای تقویت عدالت بهره برد؟
چطور با خلق هنر، ارتباط عمیقتری با فرزندانمان برقرار کنیم؟
این مقاله بر اهمیت هنر و خلاقیت در زندگی خانوادگی تأکید دارد. نویسنده به چگونگی استفاده از هنر برای تقویت روابط با دخترانش و ایجاد لحظات ماندگار، تقویت خلاقیت و ساختن خاطرات ارزشمند میپردازد.
سال ۲۰۲۵؛ پایان عصر غولهای فناوری!
رئیس اپلیکیشن سیگنال، در یک پیشبینی جنجالی مدعی است که سال ۲۰۲۵ آغاز سقوط غولهای فناوری خواهد بود. او عواملی مانند شکست هوش مصنوعی و افزایش توجه عمومی به حریم خصوصی را دلایل این افول دانسته و معتقد است که آینده از آن فناوریهای غیرمتمرکز خواهد بود.
نویسنده: ری کورزویل مترجم: نیوشا امیدی ۲۴ دی ۱۴۰۳
راز زندگی بیش از ۱۲۰ سال چیست؟ نانوباتها!
با پیشرفت در نانوتکنولوژی و هوش مصنوعی افقهای جدیدی در تمدید عمر انسان گشوده میشود و میتوانیم ضمن بازسازی بدنهای خود، محدودیتهای زیستی را کنار بزنیم و به عمرهایی فراتر از تصور دست پیدا کنیم. اما چالشهای این ایده چیست؟!
این مطلب نوشتهای است از ری کورزویل که در تاریخ ۱۳ ژوئن ۲۰۲۴ با عنوان
The Secret to Living Past 120 Years Old? Nanobots
در وبسایت Wired منتشر شده است.
ما اکنون در مراحل پایانی نسل اول تمدید عمر قرار داریم که شامل استفاده از دانش دارویی و تغذیهای کنونی برای غلبه بر چالشهای سلامت است. در دهه ۲۰۲۰، وارد مرحله دوم تمدید عمر شدهایم، یعنی ترکیب زیستفناوری با هوش مصنوعی. دهه ۲۰۳۰ مرحله سوم تمدید عمر را به ارمغان خواهد آورد، یعنی استفاده از فناوری نانو برای غلبه بر محدودیتهای اندامهای زیستی. با ورود به این مرحله، طول عمر ما به طور چشمگیری افزایش خواهد یافت، بهطوری که افراد میتوانند بهمراتب از مرز معمول ۱۲۰ سال فراتر بروند.
تنها یک نفر، ژان کالمان، زنی فرانسوی که به سن ۱۲۲ سالگی رسید، مستند شده که بیش از ۱۲۰ سال عمر کرده است. پس چرا این عدد مرز دشواری برای طول عمر انسان است؟ شاید گمان کنید دلیل اینکه مردم از این سن عبور نمیکنند، دلایل آماری است؛ اینکه افراد مسن هر ساله با خطراتی چون آلزایمر، سکته مغزی، حمله قلبی یا سرطان مواجه هستند و پس از گذر زمان کافی در معرض این خطرات، سرانجام همه بر اثر چیزی میمیرند. اما این چیزی نیست که رخ میدهد. دادههای آماری نشان میدهند که از سن ۹۰ تا ۱۱۰ سالگی، احتمال مرگ فرد در سال بعدی سالانه حدود ۲ درصد افزایش مییابد. برای مثال، مردی آمریکایی در سن ۹۷ سالگی حدود ۳۰ درصد احتمال دارد که تا ۹۸ سالگی زنده نماند، و اگر این سن را پشت سر بگذارد، ۳۲ درصد احتمال دارد که تا ۹۹ سالگی دوام نیاورد. اما از سن ۱۱۰ سالگی به بعد، خطر مرگ هر سال حدود ۳.۵ درصد افزایش مییابد.
پزشکان توضیحی برای این امر ارائه کردهاند: در حدود سن ۱۱۰ سالگی، بدن مسنترین افراد به شکلی که از نظر کیفی با پیر شدن سایر سالمندان متفاوت است، شروع به از کار افتادن میکند. پیری در سنین بالاتر از ۱۱۰ سال صرفاً ادامه یا تشدید همان خطرات آماری دوران بزرگسالی دیررس نیست. در حالی که افراد در این سن همچنان با خطرات معمول بیماریها روبهرو هستند (اگرچه تشدید این خطرات ممکن است در افراد بسیار مسن کاهش یابد)، با چالشهای جدیدی همچون نارسایی کلیه و نارسایی تنفسی مواجه میشوند. این موارد اغلب بهطور خودبهخود رخ میدهند—نه به دلیل عوامل سبک زندگی یا شروع بیماری خاصی. ظاهراً بدن بهسادگی شروع به از کار افتادن میکند.
اگر فناوری نانو در سال ۲۰۵۰ مشکلات کافی از پیری را حل کند تا افراد ۱۰۰ ساله بتوانند به ۱۵۰ سالگی برسند، آنگاه تا سال ۲۱۰۰ فرصت داریم تا مشکلات جدیدی را که در آن سن ممکن است پیش آید، حل کنیم.
در دهه گذشته، دانشمندان و سرمایهگذاران توجه بسیار جدیتری به کشف دلایل این پدیده داشتهاند. یکی از پیشگامان این حوزه، زیستپیریشناس «آوبری د گری»، بنیانگذار بنیاد «سرعت گریز از پیری» (Longevity Escape Velocity) است. به گفته د گری، پیری شبیه فرسایش موتور یک خودرو است—آسیبی که در نتیجه عملکرد عادی سیستم تجمع مییابد. در مورد بدن انسان، این آسیب عمدتاً ناشی از ترکیبی از متابولیسم سلولی و تکثیر سلولی است. متابولیسم، زبالههایی را در داخل و اطراف سلولها ایجاد میکند و از طریق اکسیداسیون (مشابه زنگزدگی خودرو) به ساختارها آسیب میزند. وقتی جوان هستیم، بدن ما میتواند این زبالهها را بهطور مؤثر از بین ببرد و آسیبها را ترمیم کند. اما با افزایش سن، بیشتر سلولهای ما بارها و بارها تکثیر میشوند و خطاها انباشته میشوند. سرانجام، آسیبها سریعتر از توان بدن برای ترمیم آنها جمع میشوند.
تنها راهحل، به گفته پژوهشگران طول عمر، درمان خودِ پیری است. به بیان ساده، ما باید توانایی ترمیم آسیبهای ناشی از پیری را در سطح سلولهای فردی و بافتهای محلی داشته باشیم. روشهای مختلفی برای دستیابی به این هدف در حال بررسی است، اما به عقیده من، راهحل نهایی و امیدوارکنندهترین روش، استفاده از «نانو رباتها» است.
و نیازی نیست منتظر بمانیم تا این فناوریها بهطور کامل توسعه یابند تا از آنها بهرهمند شویم. اگر بتوانید به اندازهای زندگی کنید که تحقیقات ضد پیری هر سال حداقل یک سال به امید به زندگی باقیمانده شما بیفزاید، این امر زمان کافی برای نانومدیسین فراهم میکند تا باقیمانده جنبههای پیری را درمان کند. این همان چیزی است که بهعنوان «سرعت گریز از پیری» شناخته میشود. به همین دلیل است که اعلام جنجالی آوبری د گری مبنی بر اینکه اولین فردی که هزار سال عمر خواهد کرد، احتمالاً قبلا متولد شده است، منطقی به نظر میرسد. اگر فناوری نانو در سال ۲۰۵۰ مشکلات کافی از پیری را حل کند تا افراد ۱۰۰ ساله بتوانند به ۱۵۰ سالگی برسند، آنگاه تا سال ۲۱۰۰ فرصت داریم تا مشکلات جدیدی را که در آن سن ممکن است پیش آید، حل کنیم. با نقش کلیدی هوش مصنوعی در تحقیقات آن زمان، پیشرفت در این حوزه بهصورت تصاعدی خواهد بود. بنابراین، با اینکه این پیشبینیها بهطور قابل توجهی شگفتآور و حتی بهنظر برخی غیرمعقول هستند، دلایل محکمی برای دیدن آنها بهعنوان آیندهای محتمل داریم.
یکی از اثرات اصلی پیری، کاهش عملکرد اندامها است، بنابراین نقش کلیدی این نانورباتها ترمیم و تقویت اندامها خواهد بود.
در طی سالها گفتوگوهای زیادی درباره تمدید عمر داشتهام، و این ایده اغلب با مقاومت مواجه میشود. مردم وقتی از فردی میشنوند که زندگیاش بر اثر بیماری کوتاه شده، ناراحت میشوند، اما وقتی با امکان تمدید کلی عمر انسان روبهرو میشوند، واکنش منفی نشان میدهند. پاسخ رایجی که میشنویم این است: «زندگی آنقدر سخت است که تصور ادامه بیپایان آن دشوار است.» اما افراد معمولاً نمیخواهند زندگی خود را در هیچ نقطهای به پایان برسانند، مگر اینکه درد زیادی [چه جسمی، چه روحی و چه معنوی] را تحمل کنند. و اگر بهبودهای مداوم در زندگی را در تمامی ابعاد آن جذب کنند، بسیاری از این رنجها تسکین خواهند یافت. به عبارت دیگر، تمدید عمر انسان به معنای بهبود گسترده کیفیت زندگی نیز خواهد بود.
اما چگونه نانوفناوری این امکان را فراهم میکند؟
به عقیده من هدف بلندمدت، استفاده از نانو رباتهای پزشکی است. این رباتها از قطعات الماسی ساخته میشوند که دارای حسگرها، ابزارهای دستکاری، کامپیوترها، ابزارهای ارتباطی و شاید منابع تغذیه داخلی هستند. تصور نانوباتها بهعنوان زیردریاییهای کوچک فلزی که در جریان خون حرکت میکنند، ساده به نظر میرسد، اما فیزیک در مقیاس نانو به رویکردی کاملاً متفاوت نیاز دارد. در این مقیاس، آب حلالی بسیار قوی است و مولکولهای اکسیدکننده بسیار واکنشپذیر هستند، بنابراین مواد قوی الماسگونه نیاز خواهد بود.
در حالی که زیردریاییهای مقیاس ماکرو میتوانند بهراحتی از طریق مایعات حرکت کنند، در مقیاس نانو، دینامیک سیالات تحت سلطه نیروهای اصطکاکی چسبناک قرار دارند. تصور کنید که سعی دارید در کره بادامزمینی شنا کنید! بنابراین نانوباتها باید از اصول متفاوتی برای پیشرانش استفاده کنند. همچنین، احتمالاً نانوباتها نمیتوانند انرژی یا قدرت محاسباتی کافی را برای انجام تمامی وظایف خود بهطور مستقل ذخیره کنند، بنابراین باید به گونهای طراحی شوند که انرژی خود را از محیط بگیرند و یا سیگنالهای کنترلی خارجی را دنبال کنند یا با یکدیگر همکاری نمایند تا محاسبات را انجام دهند.
برای حفظ بدنهایمان و مقابله با مشکلات سلامتی، به تعداد زیادی نانوربات نیاز داریم که هرکدام تقریباً به اندازه یک سلول هستند. بهترین تخمینهای موجود نشان میدهند که بدن انسان از دهها تریلیون سلول زیستی تشکیل شده است. اگر خود را فقط با یک نانوربات به ازای هر ۱۰۰ سلول تقویت کنیم، این تعداد به صدها میلیارد نانوربات خواهد رسید. با این حال، هنوز مشخص نیست که چه نسبتی بهینه است. ممکن است مشخص شود که نانورباتهای پیشرفته حتی در نسبتهایی بسیار بالاتر از این نیز مؤثر باشند.
یکی از اثرات اصلی پیری، کاهش عملکرد اندامها است، بنابراین نقش کلیدی این نانورباتها ترمیم و تقویت اندامها خواهد بود. به غیر از گسترش نئوکورتکس، این فرآیند عمدتاً شامل کمک به اندامهای غیرحسی برای انتقال مؤثر مواد به سیستم خون (یا لنف) یا حذف آنها است. با نظارت بر عرضه مواد حیاتی، تنظیم سطح آنها در صورت نیاز، و حفظ ساختار اندامها، نانورباتها میتوانند بدن انسان را بهطور نامحدود در وضعیت سالم نگه دارند. در نهایت، نانورباتها میتوانند در صورت نیاز یا تمایل، اندامهای زیستی را بهطور کامل جایگزین کنند.
اگرچه تا اوایل دهه ۲۰۲۰، هنوز بسیاری از جنبههای بیان ژن را نمیدانیم، اما هوش مصنوعی به ما این امکان را خواهد داد که تا زمان بلوغ فناوری نانو، آن را بهدقت شبیهسازی کنیم و نانورباتها قادر به تنظیم دقیق آن شوند.
اما کاربرد نانورباتها تنها به حفظ عملکرد طبیعی بدن محدود نمیشود. آنها میتوانند برای تنظیم غلظت مواد مختلف در خون به سطحهای بهینهتر از آنچه بهطور طبیعی در بدن اتفاق میافتد، استفاده شوند. هورمونها میتوانند برای افزایش انرژی و تمرکز تنظیم شوند یا فرآیند بهبود و ترمیم طبیعی بدن تسریع شود. اگر بهینهسازی هورمونها بتواند خواب ما را مؤثرتر کند، این به نوعی «افزایش عمر از مسیر پشتیبان» خواهد بود. اگر نیاز شما به خواب شبانه از هشت ساعت به هفت ساعت کاهش یابد، این بهاندازه پنج سال عمر بیشتر و بیداری مفید، به زندگی اضافه میکند!
در نهایت، استفاده از نانورباتها برای حفظ و بهینهسازی بدن باید از بروز بیماریهای عمده جلوگیری کند. زمانی که نانورباتها بتوانند بهصورت انتخابی سلولهای فردی را ترمیم یا از بین ببرند، ما کاملاً بر زیستشناسی خود مسلط خواهیم شد و پزشکی به علمی دقیق تبدیل خواهد شد، همانطور که همواره آرزو داشته است.
رسیدن به این هدف همچنین نیازمند کنترل کامل بر ژنهای ما خواهد بود. در حالت طبیعی، سلولها با کپی کردن DNA در هر هسته، تکثیر میشوند. اگر مشکلی در توالی DNA گروهی از سلولها وجود داشته باشد، راهی برای رفع آن وجود ندارد مگر اینکه DNA در هر سلول بهصورت جداگانه بهروزرسانی شود. این ویژگی در موجودات زیستی طبیعی یک مزیت است، زیرا جهشهای تصادفی در سلولهای منفرد احتمالاً به بدن آسیب جدی وارد نمیکنند. اگر هر جهشی در هر سلولی فوراً به سایر سلولها منتقل شود، ما قادر به بقا نخواهیم بود. اما این پایداری غیرمتمرکز زیستشناسی چالشی بزرگ برای گونهای مانند ما است که میتواند DNA سلولهای منفرد را بهخوبی ویرایش کند اما هنوز فناوری لازم برای ویرایش مؤثر DNA در سراسر بدن را بهدست نیاورده است.
اگر به جای این که DNA هر سلول بهصورت مستقل عمل کند، کد ژنتیکی سلولها توسط یک سرور مرکزی (مانند بسیاری از سیستمهای الکترونیکی) کنترل میشد، میتوانستیم با بهروزرسانی یکباره این سرور،DNA را تغییر دهیم. برای این منظور، هر هسته سلولی باید با یک سیستم نانومهندسیشده تقویت شود—سیستمی که کد DNA را از سرور مرکزی دریافت کرده و از این کد توالی اسیدهای آمینه تولید کند. واژه «سرور مرکزی» در اینجا به معنای معماری توزیع مرکزیتر است، اما لزوماً به معنای دریافت دستور مستقیم از یک کامپیوتر واحد توسط هر نانوربات نیست. چالشهای فیزیکی مهندسی در مقیاس نانو ممکن است در نهایت ترجیح یک سیستم پخش محلیتر را دیکته کند. اما حتی اگر صدها یا هزاران واحد کنترل در مقیاس میکرو (به جای نانو) در سراسر بدن مستقر شوند، این میزان تمرکز بهمراتب بیشتر از وضع فعلی خواهد بود که سلولها بهطور مستقل و در تعداد دهها تریلیون عمل میکنند.
علاوه بر سلولهای خونی مصنوعی، در آینده قادر خواهیم بود ریههای مصنوعی طراحی کنیم که بتوانند این سلولها را بسیار کارآمدتر از سیستم تنفسی طبیعی که زیستشناسی در اختیار ما قرار داده، اکسیژنرسانی کنند.
بخشهای دیگر سیستم سنتز پروتئین، مانند ریبوزوم، نیز میتوانند به همین شیوه تقویت شوند. با این روش، میتوانیم فعالیت DNA معیوب را، چه در سرطان و چه در اختلالات ژنتیکی، بهسادگی خاموش کنیم. نانوکامپیوتر مسئول این فرآیند، الگوریتمهای زیستی کنترلکننده اپیژنتیک را نیز پیادهسازی خواهد کرد—یعنی نحوه بیان و فعالسازی ژنها. اگرچه تا اوایل دهه ۲۰۲۰، هنوز بسیاری از جنبههای بیان ژن را نمیدانیم، اما هوش مصنوعی به ما این امکان را خواهد داد که تا زمان بلوغ فناوری نانو، آن را بهدقت شبیهسازی کنیم و نانورباتها قادر به تنظیم دقیق آن شوند. با این فناوری، همچنین میتوانیم از انباشت خطاهای رونویسی DNA که یکی از علل اصلی پیری است، جلوگیری و آنها را معکوس کنیم.
نانورباتها همچنین برای خنثی کردن تهدیدهای فوری بدن مفید خواهند بود—از بین بردن باکتریها و ویروسها، متوقف کردن واکنشهای خودایمنی، یا باز کردن شریانهای مسدود. تحقیقات اخیر دانشگاههای استنفورد و میشیگان، نانوذراتی را توسعه داده که مونوسیتها (monocytes) و ماکروفاژهای (macrophages) عامل پلاکهای آترواسکلروتیک (atherosclerotic) را پیدا کرده و از بین میبرد. نانورباتهای هوشمند بسیار مؤثرتر از این خواهند بود. در ابتدا چنین درمانهایی با نظارت انسان آغاز خواهند شد، اما در نهایت بهطور خودکار انجام میشوند؛ نانورباتها وظایف خود را بهتنهایی انجام داده و فعالیتهای خود را از طریق یک رابط هوش مصنوعی به انسانها گزارش میدهند.
با پیشرفت توانایی هوش مصنوعی در درک زیستشناسی انسانی، امکان ارسال نانورباتها برای رفع مشکلات در سطح سلولی، حتی پیش از آنکه توسط پزشکان امروزی قابل تشخیص باشند، فراهم خواهد شد. این امر در بسیاری از موارد، پیشگیری از شرایطی که در سال ۲۰۲۳ هنوز توضیحناپذیر هستند را ممکن میسازد. بهعنوان مثال، حدود ۲۵ درصد از سکتههای ایسکمیک (ischemic strokes)، «کریپتوژنیک» هستند—یعنی علت قابلتشخیصی ندارند. اما میدانیم که این سکتهها به دلیلی رخ میدهند. نانورباتهایی که در جریان خون گشت میزنند میتوانند پلاکهای کوچک یا نقصهای ساختاری در معرض خطر را شناسایی کرده، لختههای در حال تشکیل را تجزیه کرده، یا در صورت وقوع خاموش سکته، هشدار دهند.
همانطور که با بهینهسازی هورمونها، نانومواد میتوانند نهتنها عملکرد طبیعی بدن را بازگردانند بلکه آن را فراتر از محدودیتهای زیستشناسی ارتقا دهند. سیستمهای زیستی به دلیل ساختار پروتئینیشان در قدرت و سرعت محدود هستند. با اینکه این پروتئینها ساختاری سهبعدی دارند، باید از یک رشتهی یکبعدی آمینواسیدها تا شوند و شکل بگیرند. نانومواد مهندسیشده این محدودیت را نخواهند داشت. نانورباتهایی که از چرخدندهها و روتورهای الماسگونه ساخته میشوند، هزاران برابر سریعتر و قویتر از مواد زیستی خواهند بود و از ابتدا برای عملکرد بهینه طراحی شدهاند.
با توجه به این مزایا، حتی ممکن است سیستم خونرسانی بدن نیز توسط نانورباتها جایگزین شود. یکی از طرحهای «رابرت آ. فریتاس»، رئیس مشترک نانوتکنولوژی در دانشگاه سینگولاریتی، به نام «ریسپایروسیت» (Respirocyte)، یک گلبول قرمز مصنوعی است. بر اساس محاسبات فریتاس، فردی که ریسپایروسیتها در جریان خون او حضور داشته باشند، میتواند حدود چهار ساعت نفس خود را نگه دارد. علاوه بر سلولهای خونی مصنوعی، در آینده قادر خواهیم بود ریههای مصنوعی طراحی کنیم که بتوانند این سلولها را بسیار کارآمدتر از سیستم تنفسی طبیعی که زیستشناسی در اختیار ما قرار داده، اکسیژنرسانی کنند. در نهایت، قلبهایی که از نانومواد ساخته شدهاند، میتوانند انسان را در برابر حملات قلبی ایمن کرده و احتمال ایست قلبی ناشی از آسیبها را بسیار کاهش دهند.
با این حال، مهمترین نقش نانوفناوری در بدن انسان، تقویت مغز خواهد بود—که در نهایت بیش از ۹۹.۹ درصد آن غیرزیستی خواهد شد. این تحول از دو مسیر مجزا رخ خواهد داد. مسیر اول، معرفی تدریجی نانورباتها به بافت مغزی است. این نانورباتها ممکن است برای ترمیم آسیبها یا جایگزینی نورونهایی که از کار افتادهاند، استفاده شوند. مسیر دوم، اتصال مغز به کامپیوترها است که هم امکان کنترل مستقیم ماشینها با افکار ما را فراهم میکند و هم به ما اجازه میدهد لایههای دیجیتال نئوکورتکس را در فضای ابری ادغام کنیم. این فراتر از داشتن حافظه بهتر یا تفکر سریعتر خواهد بود.
در دهههای ۲۰۴۰ و ۲۰۵۰، ما بدنها و مغزهای خود را بازسازی خواهیم کرد تا فراتر از قابلیتهای بدنهای زیستی خود برویم، از جمله قابلیت پشتیبانگیری و بقای آنها.
یک نئوکورتکس مجازی عمیقتر به ما این امکان را میدهد که به افکاری بسیار پیچیدهتر و انتزاعیتر از آنچه اکنون قابل درک است، بیندیشیم. بهعنوان مثالی مبهم و پیشنهادی، تصور کنید که بتوانید بهوضوح و بهصورت شهودی اشکال دهبعدی را تجسم و درباره آنها استدلال کنید. این نوع توانایی در بسیاری از حوزههای شناختی ممکن خواهد بود. برای مقایسه، کورتکس مغزی (که عمدتاً از نئوکورتکس تشکیل شده) بهطور متوسط شامل ۱۶ میلیارد نورون است و حجمی تقریباً برابر نیم لیتر دارد. طراحی «رالف مرکل» برای یک سیستم محاسباتی مکانیکی در مقیاس نانو، بهصورت نظری میتواند بیش از ۸۰ کوینتیلیون (۱۰بهتوان۱۸) گیت منطقی را در همان حجم جای دهد.
برتری سرعت نیز چشمگیر خواهد بود: سرعت سوئیچینگ الکتروشیمیایی در نورونهای پستانداران بهطور میانگین تقریباً یک بار در ثانیه است، در حالی که سرعت محاسبات نانومهندسیشده ممکن است حدود ۱۰۰ میلیون تا ۱ میلیارد چرخه در ثانیه باشد. حتی اگر تنها کسری ناچیز از این مقادیر در عمل قابل دستیابی باشد، واضح است که این فناوری به بخشهای دیجیتال مغز ما (که بر روی زیرساختهای محاسباتی غیرزیستی ذخیره میشوند) اجازه میدهد که بهطور قابل توجهی از بخشهای زیستی پیشی بگیرند و تعدادشان بیشتر شود.
تخمین من این است که محاسبات انجامشده در مغز انسان (در سطح نورونها) در حدود ۱۰بهتوان۱۴ محاسبه در هر ثانیه باشد. تا اوایل سال ۲۰۲۳، هزار دلار قدرت محاسباتی میتوانست تا ۴۸ تریلیون محاسبه در ثانیه انجام دهد. بر اساس روند سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۲، تا سال ۲۰۵۳ هزار دلار قدرت محاسباتی (به دلار سال ۲۰۲۳) قادر خواهد بود بیش از یک میلیون برابر محاسبات در هر ثانیه نسبت به مغز انسان بدون ارتقا انجام دهد. اگر مشخص شود، همانطور که من گمان میکنم، تنها بخشی از نورونهای مغز برای دیجیتالی کردن ذهن آگاه کافی است (برای مثال، اگر نیازی به شبیهسازی عملکرد بسیاری از سلولهایی که عملکرد سایر اندامهای بدن را کنترل میکنند، نباشد)، این نقطه میتواند چند سال زودتر محقق شود. حتی اگر مشخص شود که دیجیتالی کردن ذهن آگاه ما نیازمند شبیهسازی هر پروتئین در هر نورون باشد (که من فکر میکنم بعید است)، ممکن است چند دهه بیشتر طول بکشد تا به این سطح از مقرونبهصرفگی برسیم—اما این همچنان چیزی است که در طول عمر بسیاری از افراد زنده امروز اتفاق خواهد افتاد. به عبارت دیگر، چون این آینده به روندهای بنیادی و نمایی وابسته است، حتی اگر فرضیات خود را درباره میزان سهولت دیجیتالی کردن خود بهصورت مقرونبهصرفه بهطور چشمگیری تغییر دهیم، تاریخ رسیدن به این نقطه عطف را بهطور گستردهای تغییر نخواهد داد.
در دهههای ۲۰۴۰ و ۲۰۵۰، ما بدنها و مغزهای خود را بازسازی خواهیم کرد تا فراتر از قابلیتهای بدنهای زیستی خود برویم، از جمله قابلیت پشتیبانگیری و بقای آنها. با پیشرفت نانوتکنولوژی، ما قادر خواهیم بود بدنی بهینهشده را به دلخواه تولید کنیم: میتوانیم بسیار سریعتر و طولانیتر بدویم، مانند ماهیها زیر آب شنا کرده و نفس بکشیم، و حتی اگر بخواهیم، به خود بالهایی کارآمد بدهیم. ما میلیونها بار سریعتر فکر خواهیم کرد، اما مهمتر از همه، بقای ما دیگر وابسته به بقای هیچیک از بدنهایمان نخواهد بود.
درباره منبع متن:
از کتاب «تکینگی نزدیکتر است» نوشته ری کورزویل، که توسط انتشارات وایکینگ، بخشی از گروه انتشاراتی پنگوئن، منتشر شده است.